menuordersearch
ravaad.ir

گروه آموزشی پژوهشی رَواد آموزش تخصصی ادبیات و روان شناسی

عبارت مورد نظر خود را جستجو کنید ...
۱۴۰۱/۱۱/۲۲ شنبه
(16)
(0)

‌            " نظریه روان‌درمانی چندوجهی آرنولد لازاروس" Psychotherapy Multimodal(MMT))
   

امروز در این مقاله در مورد نظریه روان درمانی معروفی به اسم نظریه روان درمانی چندوجهی آرنولد لازاروس که از مهم ترین نظریه های این دسته است می‌پردازیم.

توجه داشته باشید که در سایت رواد  آزمون هایی مرتبط مانند آزمون tat، رورشاخ، آزمون میلون MCMI-III و مقالات روانشناسی گذاشته ایم که می‌توانید با کلیک بر روی آنها از صفحه آنها دیدن کنید....


شرح حال خانوادگی و اوایل زندگی آرنولد لازاروس


آرنولد لازاروس (Arnold Lazarus) در ژوهانسبورگ آفریقای جنوبی در سال 1932 به دنیا آمد در آنجا تحصیل کرد و بزرگ شد. او عضو یک خانواده بسیار گسترده‌ای شامل عمه، خاله، عمو، دایی، عموزاده‌ها، خاله‌زاده‌ها، عمه‌زاده‌ و ... بود.
لازاروس خردسال‌ترین عضو خانواده بود و اغلب در خانواده مورد غفلت قرار می‌گرفت به گونه‌ای که عقیده او برای اعضای خانواده مهم نبود. او احساس خود را به عنوان خردسال‌ترین عضو خانواده این‌گونه بیان کرده‌است « توسط اعضای خانواده‌ام مورد غفلت قرار می‌گرفتم و عقایدم برای آن‌ها مهم نبود. او حتی در سن بیست سالگی هم احساس می‌کرد که اعضای خانواده او را طرد می‌کنند. لازاروس بسیار کوچک‌اندام، لاغر و استخوانی بود و از این لحاظ احساس شرمندگی و بی‌کفایتی می‌کرد. در نتیجه بدرفتاری‌هایی که با او در خانواده صورت می‌گرفت او به بدنسازی، مشت‌زنی و کشتی علاقه‌مند شد.
همانند بسیاری از روان‌درمانگران مشهور او استعداد و علاقه خود به نویسندگی را در دوره نوجوانی از خود نشان داد. برخی از داستان‌های او در روزنامه‌های محلی در طول سال‌های نوجوانی‌اش منتشر شد. او در سال 1956 ازدواج کرد و حاصل این ازدواج یک دختر ویک پسر بود.

 

آرنولد لازاروس مبدع درمان چند وجهی


زندگی علمی و دانشگاهی لازاروس


لازاروس در سال 1956 درجه کارشناسی و 1957 درجه کارشناسی ارشد در رشته روان‌شناسی آزمایشی و در سال 1960 دکترای خود را از دانشگاه ویت واترزراند (Witwatersrand) ژوهانسبورگ با سرپرستی پیشگام رفتار درمانی، ژوزف ولپی (Josep Wolpe) دریافت کرد. او در حالی که دانشجویی دکتری بود مقاله‌ای را به چاپ رساند که توصیف شکل جدیدی از روان‌درمانی بود که آن را رفتاردرمانی نامیده بود. لازاروس در رسالۀ دکتری خود با عنوان " فنون گروهی جدید در درمان حالت‌های هراس". اثربخشی حساسیت‌زدایی منظم (Systematic desensitization) در گروه‌ها را بررسی کرد و مقیاس‌های عینی برای ارزیابی اجتناب‌های هراس استفاده نمود.


اگرچه آموزش و کاربست مقدماتی او در رفتار درمانی بودند اما نتایج درمان و تحقیقات پیگیری او نشان دادند که مداخله‌های رفتاری موفقیت چشمگیری به بار می‌آورند، اما فواید آن معمولاً ادامه نمی‌یابند لازارس (1956، 1958). او در اواخر دهه ۱۹۵۰ تأکید کرد که مشکلات در چارچوب داوری با طیف گسترده بهتر بررسی می‌شوند و از این رو به ترکیب مقیاس‌های روانی- آموزشی، روان‌درمانی و دارویی نیاز دارند. در سال 1960 لازاروس که پیشگام جنبش رفتاردرمانی بود. اما در همان دوره هم به نیکی پی برده بود جنبش درمانی او یعنی رفتار درمانی محض (Pure bahaviorism) به دلیل نادیده‌ گرفتن برخی عناصر مهم روان‌درمانی محدودیت‌های بسیاری دارد. تا اینکه در سال 1971 کتاب"رفتار درمانی و فراسوی آن" (behavior therapy and beyond) را منتشر کرد و با این کار پایه‌های درمان شناختی–رفتاری را بنیان نهاد که به عنوان رفتاردرمانی با طیف گسترده شناخته می‌شد.

کتاب رفتار درمانی و فراسوی آن آرنولد لازاروس

لازاروس با قاطعیت آن را از رفتار درمانی محض متمایز می‌کرد. او در این نوع رفتاردرمانی مداخلات و تکنیک‌های شناختی را اضافه کرده بود. اما در ادامۀ تلاش‌های خود متوجه شد حتی گسترش دادن رفتار درمانی به مداخله‌های شناختی هم کافی و رضایت‌بخش نیستند. او بررسی دقیق یادداشت‌های موردی‌اش از بیماران متوجه شد، بیمارانی که با بحران‌های موقعیتی یا مشکلات محدود دست و پنجه نرم می‌کنند، نتایج مطلوب و قابل قبولی از رفتار درمانی کسب کرده‌اند، اما افرادی که به اختلالات وسواس فکری‌-عملی، حملات وحشتزدگی، اعتیادها و دیگر گرایش‌های مخرب مبتلا بودند نتایج مثبتی به‌دست نیاوردند. جستجو برای مداخله‌های بیشتر باعث شدند که او از رفتار و شناخت فراتر رفته و به زمینه‌های تصویر‌سازی ذهنی، حسی و عاطفی روی آورد. او که از سال 1972 به ایالات متحده مهاجرت و در این سال درجه استاد برجسته روان‌شناسی در دانشگاه راتجرز را کسب نموده، در همین سال‌ها موفق شد، رویکرد متمایزی را با عنوان درمان چندوجهی معرفی و آن را جایگزین رفتاردرمانی کند. همین انقلابی در زندگی عملی لازاروس ایجاد کرد. تکامل او از رفتار درمانگر خالص به درمانگر التقاطی تا به امروز ادامه داشته است به طوری که فنون تازه‌ای را وارد خزانه چندوجهی خود می‌کند و برای اینکه موضع درمانی خود را با نیازهای فردی مراجع سازگار سازد، این فنون را مورد آزمایش قرار می‌دهد. درمان چندوجهی لازاروس بر پوشش جامع تمام وجوه تأکید دارد و شامل ارزیابی و درمانِ هفت وجه یا پارامتر روان‌شناختی متفاوت و مجزا اما، متعامل است. این خصیصه‌های روان‌شناختی در درمان چندوجهی عبارتند از: رفتار ()، فیزیولوژی، شناخت، روابط بین فردی، احساس، تصورات ذهنی و عاطفه. بنابراین درمان چند وجهی شامل سنجش کامل افراد و به دنبال آن درمان طرح‌ریزی شده اختصاصی برای آن‌ها است.

 


یک دیگر از نکات برجسته در زندگی علمی لازاروس ملحق شدن او به جنبش خودیاری (Self-help movement) در سال 1975 بود. او به همراه همکارش آلن فی (Allen Fay) اولین کتاب خودیاری برای عموم را با عنوان "من می‌توانم، اگر بخواهم" منتشر نمود. او در سال 1976 موسسه درمان چندوجهی را در کینگستون، نیوجرسی و چندین موسسه درمان چند وجهی دیگری را در سایر ایالت‌های آمریکا ایجاد کرد. کتاب "رفتار درمانی چند وجهی" او در سال 1976 به چاپ رسید. دیگر کتاب مشهور لازاروس با نام " در چشم ذهن: قدرت تصویرسازی ذهنی در تقویت فردی" درسال 1977 منتشر شد.

 

 

کتاب درمان چند وجهی لازاروس -روادلازاروس و آلن فی در سال 1993 در راستای سری کتاب‌های خودیاری کتابی با عنوان " لحظه‌ای که آن را باور نکنید! 40 فکر سمی که شما را به جنون می‌کشاند " منتشر کردند این کتاب مردم را تشویق می‌کند تا اشتباه‌های مشابه را تکرار نکنند.
لازاروس که سابقه تدریس در دانشگاه‌های استنفورد (Stanford) تمپل (Temple) و ییل (Temple) را داشت، سرانجام در دپارتمان فوق لیسانس روان‌شناسی کاربردی و حرفه‌ای دانشگاه راتجرز (Rutgers) مستقر شد و در سال 1998 به پاس زحمات فراوانش با عنوان استاد برجسته روان‌شناسی بازنشسته شد. تاکنون 17 کتاب، بیش از 250 مقاله و فصل‌های نوشته شده در کتاب‌ها از او به یادگار مانده و تقدیرهای متعددی از موسسات و دانشگاه‌های معتبر دریافت کرده است.


تاریخچه درمان چند وجهی


شاید بتوان بقراط (Hippocrates) را اولین کسی بدانیم که به چند وجهی بودن شخصیت واقف بود و به اهمیت رابطه درمانی و گرفتن تاریخچه زندگی کامل بیمار پی برده بود.
اما در حوزه روان‌درمانی تمایل به نگریستن از ورای مرزهای تک مکتبی، برای آگاهی یافتن از اینکه از سایر رویکردها چه می‌توان آموخت و چگونه درمانجویان می‌توانند از آن بهره‌مند شوند، انگیزه‌ای برای یکپارچه کردن روان‌درمانی شده بود.
قبل از دهه 1970 تلاش‌های محدودی به طور سازمان یافته در جهت التقاط روان‌درمانی صورت گرفته بود.

 

دالارد و میلر(Dollare & Miller) (1950) تلاش نمودند مفاهیم فرویدی را با مفاهیم رفتارگرایی تلفیق کنند. پل واکتل (Pole Waktel) 1977 تلاش نمود دیدگاه‌های رفتاری و روان‌پویشی را در هم تلفیق نماید. بعد از این دهه بود که سیر رو به ترقی التقاط‌گرایی روان‌درمانی شروع شد.
از اوایل دهه 1980، جنبش سریعا رشد یابنده‌ای به سمت یکپارچه‌نگری در روان‌درمانی به وجود آمد. اما پیشگام مستقیم درمان چندوجهی که برجسته‌ترین شیوه درمان التقاطی است، آرنولد لازاروس است. لازاروس مطالعات متعدد و پیگیری در مورد نتایج رفتاردرمانی انجام داد. وی فهرستی از مشکلات و اختلالاتی را که نتایج مثبت، فواید پایدار و نتایج امیدبخش از رفتاردرمانی کسب می‌کنند، معرفی کرد. لازاروس پس از هر گام پیشرفت در کارهای بالینی و پژوهشی‌اش به این نتیجه می‌رسید که لازم است از فنون مختلف برای حل مشکلات در هر یک از دیگر وجوه تخیلی، احساسی، شناختی، عاطفی و ... استفاده کند که سرانجام وی را به معرفی درمان چندوجهی رهنمون ساخت.


یکپارچه‌نگری و التقاط‌گرایی


در سال‌های اخیر جهت‌گیری فزاینده‌ای به سوی تلفیق و یکپارچه‌سازی رویکردهای متعدد روان‌درمانی صورت گرفته است. نظرسنجی‌ها نیز نشان می‌دهد اکثر روان‌درمانگران خود را التقاط‌گرا می‌نامند.
متخصصان بالینی از آنجا که می‌دانند رویکردهای مختلف همگی تقریبا به طور مشابه موثر هستند، می‌کوشند فنون مفید و موثر تمام رویکردها را مورد توجه قرار ‌دهند. روان‌درمانی یکپارچه‌نگر فرایند انتخاب مفاهیم و روش‌ها از نظام‌های متعدد روان‌درمانی است. در رویکرد یکپارچه‌نگر مفاهیم و فنون درمانی به طور پویا با هم تلفیق می‌شوند به گونه‌ای که با یکتایی شخصیت و سبک درمانی متخصص بالینی و روان‌درمانگر متناسب گردد.


یکی دیگر از دلایل تمایل به سمت یکپارچه‌نگری روان‌درمانی، شناخت این موضوع بود که هیچ نظریۀ واحدی به اندازه کافی در درک پیچیدگی‌های رفتار انسان جامع نیست. به عبارت دیگر نظریه‌های دیگر هر کدام به تنهایی در توجیه و تبیین بخشی از آسیب‌شناسی روانی درمانجویان توانمند هستند، نه توجیه آسیب‌شناسی و درمان به صورت کل و یکپارچه.


انواع رویکردهای یکپارچه‌نگر / التقاطی


چندین شیوه عمده برای دستیابی به یکپارچه‌نگری در روان‌درمانی وجود دارد. سه شیوه رایج یکپارچه‌نگری عبارتند از: یکپارچه‌نگری نظری، التقاط‌گرایی فنی، و رویکرد عوامل مشترک. که به آنها خواهیم پرداخت:

 

رفتار درمانی لازاروس  + اسکینر
یکپارچه‌نگری نظری


در یکپارچه‌نگری نظری دو یا چند نظام روان‌درمانی با هم تلفیق می‌شوند، به امید آنکه نتیجه آن بهتر از یک نظام تک‌ وجهی باشد. مثال خوبی برای یکپارچه‌نگری نظری، " درمان روان‌پویشی– رفتاری یکپارچه‌نگر" است. پل واکتل بنیان‌گذار این رویکرد، سعی بر تلفیق مفاهیم نظری و همین‌طور فنون مورد استفاده در رویکردهای متضاد رفتاری و روان‌پویشی داشت. .به نظر می‌رسد دشوارترین و جنجالی‌ترین رویکرد در یکپارچه‌سازی روان‌درمانی تلاشی است که با هدف تدوین یک دیدگاه نظری منسجم صورت می‌گیرد که فراسوی، دیدگاه‌های خاص نظری باشد. دشواری کار از این جهت است که مفروضه‌ها و اصول بنیادی رویکردهای عمده روان‌درمانی با هم خیلی متفاوت هستند.

 

به همین دلیل این رویکرد چالش‌ها و انتقادات خاص خود را دارد. پریستون (Preston 1998)، با اتخاذ نگرشی کاملا بدبینانه، امکان تدوین یک نظام واحد و جامع روان‌درمانی را عملا منتفی می‌داند. او تفاوت‌های سازش‌ناپذیر در رویکردهای مختلف را دلیل این امر می‌داند. یکی تفاوت فلسفه‌ها و نظریه‌ها در مورد ماهیت انسان و دیگری تفاوت در رویکردها نسبت به ماهیت اختلالات هیجانی، کارکردی و درمان آن‌ها است. درضمن وی انتقاد می‌کند که تلاش‌های صورت گرفته در زمینه التقاط‌گرایی، نقش نظریه را مورد غفلت قرار داده‌اند. او این امر را بازتابی از سه نوع عقیده طرفداران التقاط‌گرایی می‌داند:

  1. در کار عملی، نظریه مهم نیست.
  2. عناصر سازگاری بین نظریه‌های مختلف وجود ندارد.
  3. نظریه‌ها به‌قدری پیچیده و انتزاعی هستند که نمی‌توان برای یکپارچه کردن آنها تلاش کرد.


التقاط‌گرایی فنی


اصطلاح التقاط‌گرایی فنی (Theoretical integrative) به این معنا است که درمانگر از روش‌ها و فنون رویکردهای مختلف استفاده کند. درمان‌گران التقاطی از نظر فنی بر این اعتقادند درمانگر باید تحت نفوذ کار روان‌درمانی باشد، به جای آن‌که تحت نفوذ دیدگاه نظری خود قرار گیرد. از طرفداران دیدگاه التقاط‌گرایی فنی آرنولد لازاروس، نورکراس و بوتلر هستند. درمانگران التقاطی معتقدند درمانگر باید مشکل درمانجو را مورد سنجش قرار دهد و بهترین مداخله یا رویکرد را برای درمان برگزیند. التقاط‌گرایان فنی از فنون رویکردهای مختلف استفاده می‌کنند، بدون آنکه لزوما به پشتوانه‌های نظری آن‌ها معتقد باشند. اغلب درمانگران پیرو این رویکرد، بر انجام پژوهش جهت مشخص کردن اینکه چه رویکردی برای چه کسی بهتر است پافشاری می‌ورزند. آن‌ها به جای آنکه برمبنای یک نظریه مثل روان‌شناسی خود، درمان درمانجو محور راجرز یا روان‌درمانی تجربی گندلین برای تمامی درمانجویان همدلی را تجویز نمایند، به پژوهش‌هایی اشاره می‌کنند که همدلی زیاد با درمانجویان پارانوئید می‌تواند اثرات معکوسی داشته باشد. به همین علت درمانگران پیرو التقاط‌گرایی فنی براین باورند که حتی رابطه درمانی هم باید متناسب با درمانجویان تنظیم گردد. آنها باتوجه به شواهد نظری هر نوع مداخله،تکنیک یا فن را در صورتی که پژوهش‌ها اثربخشی آن را نشان داده‌باشند، با توجه به ماهیت مشکل بیمار آن مداخله را اجرا می‌نند. به‌طور کلی برای درمانگران التقاط‌گرایی فنی اهمیت نظریه کمتر از اقدامات بالینی است.

 

نمونه‌ای از التقاط‌گرایی فنی که به شدت مورد توجه لازاروس هم قرار دارد، در کتاب بوتلر و کلارکین، با عنوان گزینش نظام‌مند درمان آورده شده است. نویسندگان این کتاب معتقدند برای ساختار بخشیدن به درمان باید از یافته‌های پژوهشی استفاده کرد. این دو نفر به روان‌درمانگران توصیه می‌کنند پیش از درمان این عوامل را بسنجند: انتظار درمان‌جویان از درمان، سطح مهارت‌های مقابله‌ای آنان، میزان انگیزش درمان و سبک شخصیتی درمان‌جویان، شدت مشکل، فشارهای موقعیتی و نظام‌های حمایتی محیط. سپس بر اساس سنجش این عوامل طرح درمان را تدوین و برنامه‌ریزی کنند؛ و دربارۀ مدت درمان، فنون روان‌درمانی و نحوه ساختار دادن به رابطۀ درمانی تصمیماتی را اتخاذ کنند. درمانگران التقاطی برای یافتن ساختار درمان به نظریۀ خاصی متکی نیستند، ممکن است در فرایند رواند درمانی از همه نوع تکنیک‌های رویکردهای درمانی مختلف استفاده کنند.


مدل دیگری از التقاط‌گرایی فنی، مدلی است که اگان (1982)، آن را مطرح کرده است. او فرایند درمان را شامل سه مرحله می‌داند و معتقد است در مرحله اول که اکتشاف نام دارد بهتر است از فنون رویکرد مراجع – محور راجرز استفاده شود تا مراجع بتواند مشکل خود را به خوبی بیان کند. در مرحله تفسیر که در آن مشکل صورت‌بندی می‌شود رویکردهای شناختی و روان‌پویشی مناسب هستند مرحله سوم نیز مرحله اقدام است. در این مرحله راهبردهای مداخله‌ای، تکلیف‌دهی، ارائه راه حل و دیگر اقدامات درمانی مورد توجه قرار می‌گیرد. در این مرحله رویکردهای رفتاری از همه مناسب‌تر هستند.


در بدترین شکل التقاط‌گرایی فنی، فنون رویکردهای مختلف بی نظم و به شکل تصادفی و بدون هیچ‌گونه منطق نظری و پشتوانۀ پژوهشی اتخاذ می‌شوند. در این شیوه درمانگر، دانش و مهارت لازم را برای گزینش مداخله مناسب ندارد.


عوامل مشترک


در شکل سوم، رویکردهای یکپارچه‌نگر/ التقاطی بر عوامل مشترک موجود بین درمان‌های گوناگون تاکید می‌شود، و هدف نهایی آن ایجاد کوتاه‌ترین و موثرترین درمان‌ها بر اساس این ویژگی‌های مشترک است. پیروان رویکرد عوامل مشترک معتقدند بین درمان‌های مختلف یک رشته عوامل مشترک وجود دارد. به نظر آن‌ها این که پژوهش‌های مکرر نتوانسته‌اند تفاوت معناداری بین اثربخشی رویکردهای مختلف پیدا کنند، نشان می‌دهد که در بین درمان‌های مختلف، عوامل مشترک یا غیراختصاصی وجود دارد.
پژوهشگران مختلف که از حامیان عوامل مشترک در روان‌درمانی هستند به این نتیجه رسیدند که رابطۀ درمانی تسهیل‌کننده( اتحاد درمانی)، تجربه کردن و افزایش آگاهی یا بینش یافتن از عناصر اصلی و بنیادی همۀ روان‌درمانی‌ها است.


انتقادی که بر رویکرد عوامل مشترک وارد می‌شود این است که، عناصری که به عنوان عوامل مشترک در تمام رویکردها مطرح شده‌اند بیش از اندازه کلی هستند و نمی‌توانند به تنهایی عامل اثربخشی درمان باشند. نمی‌توان به دقت سودمندی این عوامل را در فرایند درمان تفکیک کرد. به عبارت دیگر وقتی فرایند جلسات روان‌درمانی نتیجه‌بخش بودند، نمی‌توان به دقیق و مشخص، تعیین کرد که نتیجه مثبت درمان ناشی از تاثیر کدام یک از این این عوامل مشترک است.


غالب پژوهشگران در بین رویکردهای یکپارچه‌نگری/ التقاط‌گرایی در روان‌درمانی از التقاط‌گرایی فنی حمایت بیشتری می‌کنند چرا که معتقدند التقاط‌گرایی فنی به دلیل اینکه کوتاه‌مدت‌تر، مستقیم‌تر، آموزشی‌تر، ساختارمندتر، توصیفی‌تر و همچنین بیشتر متمرکز بر حال و مشکل است قدرت درمانی و اثربخشی بالاتری خواهد داشت. همچنین لازاروس، نورکراس و بوتلر(1992)، پیش‌بینی کرده‌اند که التقاط‌گرایی فنی، پاسخ‌گو و متناسب با روح زمانه (zeitgeist) در قرن 21 است.


مصاحبه و ارزیابی چند وجهی


درمانگران نظام چندوجهی برخلاف درمانگران رویکردهای دیگر، نه محتوای خاصی را برای بررسی و رسیدگی تحمیل می‌کنند و نه مشکلات درمانجو را به زور در معرض درمان قرار می‌دهند. در بسیاری از نظام‌های روان‌درمانی محتوای درمان براساس فرایندهای تغییر مفروض انتخاب می‌شوند. به این معنا که رویکرد شناختی به الگوهای تفکر متمرکز است بنابراین به دنبال تغییر در سیستم شناختی و طرز تفکر فرد است. یا رویکرد روان‌تحلیل‌گری بر تجربۀ احساسات متمرکز است و در نتیجه محتوای درمان تغییر و تجربه احساس خواهد بود. اما در رویکرد چندوجهی مشکلات درمان‌جو فرایندهای تغییر را تعیین می‌کنند. در درمان چند وجهی قبل از یک مصاحبۀجامع و مفصل که تمام وجوه شخصیت فرد را در بر بگیرد نمی‌توانیم فرایندهای تغییر را مشخص کنیم. مشکلات درمان‌جو از طریق سنجش چندوجهی در هر حوزه BASIC.ID فهرست می‌شوند. بنابراین در بسیاری از رویکردها کار سنجش بسیار محدودتر از رویکرد چندوجهی است. بسیاری از رویکردهای روان‌درمانی سه وجه رفتار، شناخت و احساس را مورد مداقه قرار می‌دهند و از سایر وجوه شخصیت غافل هستند. در حالی که رویکرد چندوجهی لازراروس هفت وجه رفتار، عاطفه، احساس، تصور ذهنی، شناخت، روابط بین فردی و داروها و زیست‌شناختی را در بر می‌گیرد.


در ارزیابی و درمان چندوجهی تاکید اساسی بر پایۀ این واقعیت است که انسان‌ها موجوداتی زیست‌شناختی یعنی موجوداتی عصب-فیزویولوژیکی و زیست-شیمیایی هستند که دارای رفتارند، از خود واکنش نشان می‌دهند، بروز هیجان دارند، احساس دارند و به محرک‌های لمسی، بویایی، دیداری و شنیداری پاسخ می‌دهند. تصورات ذهنی را تجربه می‌کنند، فکر می‌کنند، با افراد دیگر تعامل دارند و از روابط بین فردی خود رنج یا لذت می‌برند. کلمه اختصاری BASIC.ID با اشاره به این هفت وجه مجزا اما متعامل رفتار، احساس، تصور، شناخت، روابط بین‌فردی، داروها/ عوامل زیست‌شناختی که لازمۀ سنجش و درمان چند وجهی است. شکل گرفته‌اند. الگوی BASIC.ID یا رویکرد چندوجهی که بر نظریۀ یادگیری شناختی و اجتماعی استوار است، سنجش را به صورت گسترده‌تری در هفت وجه اساسی فراتر از این نظریه‌ها جستجو می‌کند. این هفت وجه عبارتند از: رفتار، عاطفه، احساس، تصورات ذهنی، شناخت، روابط بین فردی و داروها و عوامل زیست‌شناختی.


رفتار B
رفتار اصطلاحی کلی و عنوانی است برای کنش‌ها، فعالیت‌ها، بازتاب‌ها، حرکت‌ها، فرایندها و به طور خلاصه هر واکنش قابل سنجش ارگانیزم. عمده‌ترین فنون سنجش رفتاری شامل مصاحبۀ رفتاری، مشاهدۀ رفتار، سنجش رفتاری - شناختی، سنجش روانی- فیزیولوژیکی و پرسشنامه‌های خودسنجی است.‌ فن عمده سنجش رفتار در رویکرد چند وجهی فن مصاحبۀ رفتاری است. مصاحبه‌های رفتاری به طور عمده به توصیف و فهم رابطۀ بین پیشایندها، رفتارها و پیامدها (ABC) متمرکز هستند. همچنین از طریق بررسی منظم فراوانی، شدت و تداوم رفتارهای مورد نظر، خط پایه یا شاخصی از رفتار پیش‌ از درمان تدوین می‌شود. برای سنجش رفتار درمانگران چند وجهی سوالات زیر را مطرح می‌کنند:
درمانجو در حال حاضر و یا گذشته اخیر چه کارها یا کارهایی انجام داده که باعث علایم فعلی وی گردیده است؟ انجام چه کارهای درمانجو را شاد یا ناراحت می‌کند؟ آیا درمانجو رفتارهای خودتخریب‌گرانه، دگر آزارانه و غیر انطباقی دارد؟ لازم است درمانجو چه رفتارهایی را افزایش یا کاهش دهد؟ و چه رفتارهایی را شروع یا متوقف کند؟


عاطفه A
عاطفه واکنش هیجانی قابل دیدن و قابل شنیدن فرد نسبت به وقایع بیرونی و درونی است. عاطفه به صورت‌های مختلف مثل واکنش‌های خودکار، وضعیت بدنی، حرکات چهره‌ای، آهنگ صدا، تلفظ کلمات و انتخاب کلمات بروز می‌کند. واکنش‌های خودکار از طریق دستگاه سمپاتیک و پاراسمپاتیک اعمال می‌شوند. وضعیت بدنی درمانجو مقولۀ دیگری است که در وجه عاطفه مورد ارزیابی قرار می‌گیرد. آیا بیمار شق و رق یا خمیده و وارفته نشسته است؟ حرکات چهره و صورت که در بردارندۀ حرکت‌های عضلات اطراف دهان، بینی و چشم‌ها است مقولۀ مورد توجه دیگری در سنجش عاطفه است. تمام عواطف 9 گانه از حرکت این گروه عضلانی ایجاد می‌شوند. نه عاطفۀ اصلی یعنی تنفر، تعجب، شادی، خشم، ترس، غمگینی، علاقه، شرم، و رضایت یا خشنودی در روان‌درمانی چندوجهی مورد توجه خاص قرار می‌گیرند.
مقولۀ دیگری که در سنجش عاطفه بررسی می‌شود حرکت‌های واکنشی است حرکت‌های واکنشی در بردارندۀ چهره و کل بدن هستند و در پاسخ به محرک‌های تازه ایجاد می‌شوند. مثالی برای حرکت‌های واکنشی درمانجویی است که به احترام ورود دیگران نیم‌خیز می‌شود یا در واکنش به صدای دیگران به طرف آنان برمی‌گردد. بنابراین حرکات واکنشی نشان‌دهندۀ هوشیاری، تعجب و علاقه در درمانجو است. در سنجش عاطفی رفتارهای عادتی و کلیشه‌ای مراجع نیز بررسی می‌شود. رفتارهایی چون مالیدن دست‌ها، خاراندن گوش، مرتب کردن موها و غیره. معمولا این قبیل رفتارها برخاسته از عاطفه‌ای است که فرد تجربه می‌کند. همچنین شدت، مدت و دامنه عاطفه هم در سنجش و مصاحبۀ چندوجهی مورد ارزیابی قرار می‌گیرد. درمانگر در حین مصاحبه باید بفهمد کدام هیجان در مراجع غالب است؟ او بیشتر چه هیجان‌هایی را در چه موقعیت‌هایی تجربه می‌کند؟ در حین مصاحبه عاطفۀ او چه تغییری می‌کند و این تغییر ناشی از چیست؟ آیا او عواطف متعارض و دوسوگرایانه را تجربه می‌کند؟ درمانجو در محیط کار، خانواده و اجتماع چه عواطفی را تجربه می‌کند؟


احساس S
احساس دریافت محرک‌های درونی و بیرونی توسط درمانجو است. آیا مراجع توهم دارد؟ اگر دارد از چه نوعی است؟ آیا او احساست بدنی خاصی چون لرزش، تعریق، درد را تجربه می‌کند؟ حواس بینایی، شنوایی و بویایی او چگونه کار می‌کند؟ احساست جنسی و شهوانی او چگونه است؟ در برابر چه محرک‌های احساسات جنسی و شهوانی او برانگیخته می‌شود؟
تصور ذهنیI
تصور ذهنی به عقاید، ایده‌ها، و آرزوهای درمانجو در مورد خود و روابطش با دیگران اشاره دارد. چه تخیلات و تصاویر ذهنی در درمانجو غالب هستند؟خودانگارۀ درمانجو چگونه است؟ خودپندارۀ درمانجو مثبت است یا منفی؟ آیا درمانجو تصویرهای موفقیت یا تصویرهای شکست را تجربه می‌کند؟ آیا درمانجو تصاویر ذهنی منفی یا مزاحم مثل تجارب ناخوشایند و آسیب‌زا را تجربه‌ ‌می‌کند؟ نگاه و نگرش و تصور او به افراد مهم زندگیش چگونه است؟ افراد مهم زندگیش را چگونه می‌بیند.


شناخت C
شناخت به فرایند کسب، سازمان‌دهی و پردازش اطلاعات اطلاق می‌شود. در مصاحبۀ چندوجهی شناخت درمانجویان از طریق بررسی راهبرهای شناختی و نحوۀ تفکر و تکلم آنان بررسی می‌شود. لازراوس معتقد است: تکلم و شیوه بیان بیمار پنجره‌ای است به تفکر و شناخت.


روابط بین فردی I
وجه بین فردی به ارتباط درمانجو با دیگران و به خصوص با افراد مهم زندگیش اشاره دارد. برای سنجش روابط بین فردی در مصاحبۀ چندوجهی سوالات اینگونه طرح می‌شوند که افراد مهم زندگی درمانجو چه کسانی هستند؟ درمانجو از افراد مهم زندگیش چه می‌خواهد؟چه اشتیاقی و انتظاری از آنان دارد؟درمانجو با افراد بزرگتر و کوچکتر خود چگونه تعامل می‌کند؟.کیفیت رابطۀ او با آن‌ها چگونه است؟چه نوع روابطی و با چه کسانی موجب شادمانی خاص یا نگرانی و تشویش خاص در درمانجو می‌شود؟


داروها D
در وجه داروها و زیست‌شناسی سلامت عمومی درمانجو مورد سنجش قرار می‌گیرد. سوالات این وجه اینگونه مطرح می‌شود که آیا درمانجو از نظر زیست‌شناختی در سلامت کامل است؟ آیا داوری خاصی را مصرف می‌کند؟ آیا نکاتی در مورد الگوی خواب، تغذیه، ورزش و مصرف داروهای روان‌گردان و الکل در او وجود دارد؟ به طور کلی الگوی خواب، تغذیه و ورزش او چگونه است؟
در رویکرد چند وجهی فرض بر این است که BASIC-ID تمام مزاج و شخصیت فرد را در بر می‌گیرد و هر مشکلی را می‌توان با بررسی مولفه‌های BASIC-ID درون هر فرد و تعاملات آن‌ها توضیح داد. بین این هفت وجه به هیچ عنوان رابطۀ خطی و ثابت وجود ندارد بلکه رابطۀ آن‌ها حالتی از ارتباط متقابل است. بنابراین در رویکرد چند وجهی ارزیابی این وجوه در تعامل با هم اهمیت دارد نه این که به طور منفصل و جداگانه از هم ارزیابی گردد. لازاروس بر این امر تاکید می‌ورزد که درمانگران باید ارزش مساوی به وجوه هفت‌گانه درمانی بدهند و آن‌ها را از چشم‌انداز یکسانی مورد توجه قرار دهند.

 

نظریۀ روان‌درمانی، فرایند درمان


رویکرد چندوجهی به دو طریق سنت رفتاری را ارتقا می‌بخشد؛ یکی با اضافه کردن شیوه‌های ارزیابی منحصر به فرد و دیگری با کار عمیق و مفصل روی هر یک از عوامل حسی، تخیلی، شناختی و بین فردی و اثرات تعاملی آن‌ها. فرض اساسی این رویکرد این است که بیماران مشکلات اختصاصی چندوجهی دارند که باید با دامنۀ گسترده‌ای از روش‌ها به آن‌ها پرداخت.


روان‌درمانی چند وجهی لازاروس همان‌طور که گفته شد مبتنی بر رویکرد اتقاط‌گرایی فنی است. سایر رویکردهای روان‌درمانی برای هر بیمار صرف نظر از مشکل از چند تکنیک مشخص استفاده می‌کنند. و از فنون رویکردهای دیگر بهره‌ای نمی‌برند. اما در درمان چندوجهی درمانگر بدون توجه به نظریه از فنون تمام رویکردها استفاده می‌کند. در نظریۀ التقاطی لازاروس سه اصل اساسی وجود دارد: 1) مصاحبۀ جامع و اخذ شرح کامل از بیمار 2) شخصیت و مشکل منحصر به فرد بیمار 3) ذهن درمانگر باید متمرکز بر اثربخشی درمان باشد. درمانگران التقاطی به نظریه و مفاهیم آن کاری ندارند و فقط توجه خود را معطوف به حل مشکل بیمار می‌کنند و در این میان از تکنیک‌های تمام رویکردها استفاده می‌کنند.
   طبق این سه اصل، سوال اساسی در رویکرد چند وجهی این است که: چه کاری یا چه چیزی برای این فرد خاص مناسب است؟ بنابراین درمانگر باید با شیوه‌ای متناسب با نیاز خاص هر درمانجو درمان را هدایت کند. برای این کار بالینگر علاوه بر تسلط یافتن بر دامنۀ وسیعی از فنون اثربخش درمان، باید سبک‌های ارتباطی متفاوت با هر درمانجو را مدنظر قرار دهد. برخی درمانجویان گرمی و صمیمیت و همدلی بدون مرز را می‌خواهند، درمانجوی دیگری رابطۀ خشک و رسمی‌تری را ترجیح می‌دهد. بنابراین در درمان چند وجهی رابطۀ درمانی به انتخاب مناسب فنون درمانی کمک می‌کند.

 

برقراری رابطۀ مثبت درمانگر- درمانجو یکی از شروط لازم در رسیدن به نتیجۀ موفقیت‌آمیز در روان‌درمانی چند وجهی محسوب می‌شود. همچنین درمانگر برای انتخاب تکنیک و شیوۀ مناسب باید به نتایج پژوهش‌ها آگاهی کامل داشته باشد که پژوهش‌ها اثربخشی کدام تکنیک‌ها را برای کدام نوع مشکلات تایید کرده‌اند. مبنای انتخاب فن در روان‌درمانی چندوجهی بر اساس نتایج پژوهش‌هایی است که کارایی آن فنون را تایید کرده‌اند. موضوع دیگری که لازم است در درمان چندوجهی به طور دقیق بررسی شود، این است که از میان روش‌های درمان انفرادی، گروه‌درمانی، خانواده‌درمانی و زوج‌درمانی و یا ترکیبی از این موارد کدام مورد برای درمانجو مطلوب و مناسب است. به طور خلاصه درمانگر چند وجهی با توجه به رابطۀ درمانی، شواهد پژوهشی، قضاوت بالینی و شخصیت خاص بیمار یک یا چند فنون مناسب را انتخاب می‌کند. در واقع در روان‌درمانی چند وجهی " برگزیدن فن درمان، علم است اما بکار بردن آن هنر است".

 


لازاروس برای بررسی این هفت وجه شخصیت پرسشنامه‌ای 15 صفحه‌ای طراحی کرده است که در آن به طور کامل این 7 وجه ارزیابی می‌شود. لازروس در گفته‌های خود بیان کرده است که می‌توان از سایر پرسشنامه‌های خودسنجی، شخصیتی و فرافکن چون آزمون رورشاخ، اندریافت موضوع، وMMPI نیز استفاده کرد. بعد از تکمیل پرسشنامه‌ها و پرسشنامۀ تاریخچۀ زندگی توسط درمانجو، درمانگر مصاحبه با درمانجو را شروع می‌کند. بعد از یک مصاحبۀ کامل و جامع و به کمک پرسشنامه‌ها یک نیمرخ وجهی و یک نیمرخ ساختاری ترسیم می‌شود. در نمیرخ وجهی نمودار BASIC-ID به وجود می‌آید که مشکلات بیمار را در قالب هر وجه مشخص می‌کند. در نمیرخ ساختاری تعامل وجوه با یکدیگر مشخص می‌شود که این وجوه در تعامل با هم، چگونه همدیگر راتحت تاثیر قرار می‌دهند. نمودار جه معلوم می‌کند کدام وجه در بیمار نیاز به تغییر بیشتر و مداخلات درمانی وسیع‌تری دارد. بر اساس این نمودار درمانگر برای هر وجه، مداخلات و فنون مناسب را فهرست می‌کند. برای مثال اگر در نمیرخ وجه، وجه عاطفه برجسته‌تر باشد. درمانگر، قبل از اجرای هر فنی، تمام فنون مناسب برای وجه عاطفه را که از تمام رویکردهای روان‌درمانی اتخاذ کرده است فهرست می‌کند. بعد از گردآوری این اطلاعات بالینی، بر اساس نظر بیمار، شواهد پژوهشی، شخصیت بیمار، نوع رابطۀ درمانی، و قضاوت بالینی خودش یک یا چند از فنون فهرست شده را برای درمان انتخاب می‌کند. لازاروس تاکید می‌کند اگر درمان به بن بست خورد و درمانجو با فنون انتخاب شده نتیجه نگرفت این به این معنا است که ارزیابی BASIC-ID دقیق و کامل نبوده است یا بالینگر در انتخاب فن مورد نظر به نوع رابطۀ درمانیش با بیمار، شواهد پژوهشی و شخصیت بیمار توجه نکرده است. در چنین حالتی لازاروس توصیه می‌کند ارزیابی سطح دوم انجام شود. به این معنا که وجوهی که در ارزیابی سطح اول کانون توجه درمان بودند با جرئیات بیشتری بررسی شوند.


در صورتی که روان‌درمانی چند وجهی درست اجرا شود، یک روز انجام آن از لحاظ ذهنی و رفتاری برای درمانگر بسیار خسته‌کننده است. روان‌درمانگرانی که مداخله‌های فنی بسیار مشابهی را تقریبا برای تمام بیماران خود به کار می‌برند آن را نسبتا راحت‌تر انجام می‌دهند. اما مناسب کردن همۀ این عناصر برای هر مورد، به انرژی روانی بیشتر و قابلیت‌های بالینی بسیار بیشتری نیاز دارد.


رواندرمانی و پرورش جملات تاثیرگذار-نظریه روان درمانی چندوجهی آرنولد لازاروس

لازاروس:

"ما کاملاً معتقدیم که درمان، پرورش است به جای التیام‌بخشی؛ درمان موجب رشد است تا شفابخشی"

 

 

سازوکارهای تغییر


   همان‌طور که گفته شد بر خلاف رویکردهایی که فقط در تلاش تغییر یک یا چند وجه شخصیت هستند، درمانگران چند وجهی تلاش می‌کنند هفت وجه رفتار، عاطفه، احساس، تصورات ذهنی، شناخت، روابط بین فردی و دارو و سلامت راتغییر دهند. لازوس در شیوۀ درمانی خود تاکید دارد که صرف تمرکز به احساس در رویکردهای روان‌پویشی یا صرف تمرکز بر افکار وشناخت در رویکرد شناختی – رفتاری برای درمان کاملا اثربخش بدون خطر بازگشت کافی نیست.


رفتار

فنون غالب برای تغییر در رفتار برگرفته از فنون رفتاردرمانی است. حساسیت‌زدایی منظم، غرقه‌سازی، فنون برخاسته از شرطی‌سازی کلاسیک و کنشگر، درمان انزجاری، مواجهه و منع پاسخ از مهم‌ترین فنون در تغییر وجه رفتار است.


عاطفه

عمده‌ترین فن درمانی مورد استفاده برای مداخله در وجه عاطفی در روان‌درمانی چند وجهی، تخلیۀ هیجانی است. تخلیۀ هیجانی شیوه‌ای درمانی است که هنگام زنده کردن و تجربه دوبارۀ هیجانات دردناک، معمولا در حضور یک درمانگر حمایت‌کننده صورت می‌گیرد.
    تخلیۀ هیجانی فرایندی است که بدان وسیله مطالب ناهوشیار به هوشیاری فراخوانده می‌شود و در نتیجه اماکن تظاهر پیدا می‌کند. شناختن، از آن خود دانستن، پذیرفتن و تجربۀ کامل احساسات فرایندی است که در تخلیۀ هیجانی رخ می‌دهد. هنگامی که درمانجو فرصت می‌یابد به موضوعات عاطفی که برای وی ناهوشیار بوده‌اند. بپردازد و با آنها روبرو شود، پالایش هیجانی رخ می‌دهد.

 

وجه احساس:

عمده‌ترین تکنیک در وجه احساس تنش‌زدایی است. در سازو کاردرمانی تنش‌زادیی به کمک فنون درمانی مثل پسخوراند زیستی، آرام‌سازی یا نرمش‌های بدنی از میزان تنش درمانجو کاسته می‌شود.
وجه تخیل ( تصورات ذهنی)

تغییر درخودانگاره و مقابله باتصورات ذهنی دو فن عمده مداخله‌ای در وجه تصویر ذهنی است. درشیوۀ درمانی تغییر در خودانگاره و مقابله با تصاویر ذهنی دو فن عمدۀ مداخله در وجه تصویر ذهنی است. درشیوۀ درمانی تغییر در خودانگاره به درمانجو کمک می‌شود تا در پی موفقیت‌های خود، با تمرکز بر خودانگاره و عزت نفس، خود را مورد تشویق و تقویت قرار دهد. فن درمانی مقابله با تصاویر ذهنی نیز هنگامی روی می‌دهد که فرد قادر می‌شود خودکنترلی و موفقیت خود را مجسم نماید. به خصوص در موقعیت‌هایی که قبلا نمی‌توانست این صحنه‌ها را تجسم کند.


وجه شناخت

بازسازی شناختی عمده‌ترین فن مداخلۀ شناختی در روان‌درمانی چندوجهی است. پرسش‌های سقراطی، تکلیف خانگی، شناسایی و بازسازی تحریف‌های شناختی از جملۀ این فنون است.


وجه روابط بین فردی

 در وجه روابط بین فردی درمانگر تلاش می‌کند تا الگوی ارتباطی بیمار با افراد مهم زندگیش را به او شناسانده و او را در تغییر واصلاح آن ترغیب کند. درمانگر برای این کار از فنونی چون مهارت‌های ارتباطی، جرات‌ورزی، خودآگاهی و ایفای نقش، استفاده می‌کند.

 

وجه داروها / زیست‌شناسی 

در وجه داروها و زیست‌شناختی علاوه بر معاینه و مداخله‌های پزشکی لازم، انجام تمرینات ورزشی، تغذیۀ مناسب‌تر، ترک مصرف مواد و سیگار یا استفاده از داروهای روان‌گران به خصوص در درمان اختلالات اسکیزوفرنی، عاطفی و برخی حالات اضطرابی ضروری است.


موارد عدم کاربرد روان‌درمانی چندو جهی
سه مورد برای عدم کاربرد روان‌درمانی چندو جهی وجود دارد. اولین مورد عدم کاربرد زمانی است که درمان‌جویان دچار بحران‌های هستند که درمانگر برای کمک به آن‌ها نیازمند تمرکز فوری بر شرایط و وقایع تسریع‌کننده است. در چنین مواردی وقت کافی برای ارزیابی موشکافانۀ سنجش BASIC-ID وجود ندارد. چنین درمان‌جویانی نیازمند رهایی فوری از حالت رنج‌آور خود هستند.
دومین عدم کاربرد درمان چندو جهی مکشلات دارای پیچیدگی و شدت کم است. مشکلاتی که از حدت و شدت کمتری برخودار بوده مناسب درمان‌های یک وجهی یا دووجهی هستند. برای مثال درمان‌جویان ترک سیگار به احتمال بیشتری از درمان‌های کنترل شده ساختاریافتۀ ویژه معتادین بیشترسود می‌برند تا درمان گستردۀ چندو جهی.
سومین مورد عدم کاربرد درمان چند وجهی بیماران روان‌پریش است. بیماران روان‌پریش یا افرادی که حالتی از منیک- دپرسیو (اختلال دوقطبی) را تجربه می‌کنند اولین رویکرد درمانی مناسب و مطلوب درمان حمایتی و مداخلات زیست- روان‌پزشکی است.
سوالات خودتان رابا ما در گروه علمی آموزشی رواد در میان بگذارید.

 


دکتر فهیمه حکیما، درمانگر پویشیISTDP با شماره پروانه نظام روانشناسی 7143

گروه پرسش و پاسخ روانشناسی در تلگرام

 

تعیین وقت رواندرمانی (آنلاین وحضوری) : 09359639723 در واتساپ، تلگرام، ایتا

 

 

 

مقالات پیشنهادی دیگر:

 

 

کارگاه فن بیان و سخنوری: فن بیان و ارتباط موثر به‌صورت عملی، تجربه‌محور

 

 

کارگاه کامل و جامع آمار و روش تحقیق: جزوۀ طلایی ویژۀ یک ماهِ پایانی کنکور+ چهل ساعت آموزش گام به گام

 

 

کاربرد زبان در تربیت

 

 

درسنامه جامع آمار و روش تحقیق : دکترا و ارشد

 

 

مشاوره حرفه ای با گروه رواد

 

 

 


منابع:
رحیمیان بوگر، اسحق. (1398). آرنولد لازاروس، رواندرمانی چند وجهی. تهران: دانژه
لازاروس، آرنولد (2005). به سوی رواندرمانی کوتاه مدت و فراگیر. ترجمۀ رعنا برومند. تهران: رسا
   
Lazarus, A. & Shaughnssy, F. M. (2008). An interview with A. Lazarus. American journal psychology. 4 (2). 171-182 .
Gehart,. D.R. (2015). Theory and Treatment Planning in Counseling and Psychotherapy. Press Cengage.

نظرات کاربران
*نام و نام خانوادگی
* پست الکترونیک
* متن پیام

بستن
*نام و نام خانوادگی
* پست الکترونیک
* متن پیام

3 نظر
Rahmani
شنبه بیست و یکم مهر ۰۳
پاسخ
(1)
()
Rahmani
Thanks Dr.Hakima cause of your sense of humanity in order to spread your knowledege completely to others. Yours scincerely Rahmani
پاسخ مدیر سایت
سپاس از لطف و اظهارنظرتون.
پاسخ مدیر سایت
مجیدی
شنبه بیست و چهارم شهریور ۰۳
پاسخ
(1)
()
مجیدی
👏👏👏 خانم دکتر عزيز
مائده
جمعه پانزدهم تیر ۰۳
پاسخ
(1)
()
مائده
عالي👌