جلسات خودشناسی درپیِ لایه برداری از ناخودآگاه ستبر و غلیظ انسانی است. ناخودآگاه چیست؟ کی ایجاد شدهاست؟ چگونه رفع میشود؟ رفع آن چقدر فایده دارد؟ سایه یا نقطۀ تاریک روان چیست؟ چطور شناخته میشود؟ عارفان چه پیشنهادهایی دارند؟ هدف از جلسات خودشناسی رَواد چیست؟ما در این جلسات به دنبال آن هستیم تا این ابیات درخشان را در وجود خودمان محقق کنیم:
این چه بلبل این نهنگ آتشیست
جمله ناخوشها ز عشق او را خوشیست
عاشق کلست و خود کلست او
عاشق خویشست و عشق خویشجو
هدف غایی این جلسات در آغوش گرفتن خودمان است. خودِ خودِ خودمان. رسیدن به نقطۀ عالی پذیرش، یعنی همان رضا و تسلیم در مراحل سلوک عرفانی.
رضا به داده بده وز جبین گره بگشای
که بر من و تو در اختیار نگشاده ست
این نقطه اوج بندگی و در مقابل آن تسلم شدن در برابر خدای بی انتهاست.
این جلسات تاج بندگی بر سر مینشاند اگر به پذیرش دست یابیم.
ورودتان را به سفر خودشناسی مبارک باد و شادباش میگوییم.
جلسات خودشناسی رواد از آبان 1403 آغاز میشود. از دوستداران به ادب، فرهنگ، خویشمندان و دوستداران خویشتن دعوت میکنیم تا در این سلسله نشست ها شرکت کنید. به صورت آنلاین و حضوری و آفلاین برگزار میشود. برای کسب اطلاعات بیشتر با شمارۀ 09012688878 تماس بگیرید و یا در پیام رسانها پیام بدهید.
بله در این جلسات در پی آن هستیم تا خود را بهتر بشناسیم که خودشناسی همان خداشناسی است که گفته اند: من عرف نفسه فقد عرف ربه؛ کسی که خود را بشناسد، خدای خود را میشناسد. قرار است خودمان را بشناسیم و خودمان را با تمام نقص ها و قدرت ها بپذیریم و دوست داشته باشیم. قرار است خود شفقتی را در وجودمان زنده کنیم و عاشق خودمان شویم.
این جلسات را تقدیم میکنیم به
آنهایی که ناراضیان، آنانی که خشمگیناند و آنانی که آزردهاند.
حق دارند اگر ناراضیایند، حق دارند اگر خشمگیناند، حق دارند اگر آزردهاند حتماً دلیلی دارد.
سرفصلهای مولویاندیشی
(رهاورد مولانا برای انسان معاصر)
هدف کلی: خودشناسی در مسیر شفقت به خود.
مسیر:
نفی خاطر؛
دیدن احساس؛
توجه به قلب (القلب بیت الله)؛
تنبه و مراقبه در عرفان و عملیاتی کردن آن برای انسان معاصر (ازجمله نقش سخن)؛
ارتباط داشتن و نقش آن برای تعالی انسان؛
فریبکاری احساسی؛
صداقت و بروننمایی بینقاب خود؛
همراه با خوانش ابیاتی از مولانا.
این جلسات تقدیم به همۀ عزیزانی که شجاعت پذیرش خود را دارند.
هفتهای یک بار
بهصورت برخط و حضوری و آفلاین.
****************
یکی از اهداف مهمی که در این دوره ها دنبال میکنیم کشف ناخودآگاهی است که از پی زمان های بسیار ستبر شده و از آگاهی ما دور شده است. این دوری و پنهان شدگی ناخودآگاه به معنی حذف کامل آن نیست، بلکه ناخودآگاهی هست و به حیات خود ادامه میدهد و در بزنگاه های روان ما به سطح هشیار میآید یا از همان جا سکان سلامتی روان و تصمیم گیری های ما را بر دست دارد:
شناخت سایه یا نیمۀ تاریک روان ما(نشست سوم مباحث خودشناسی مؤسسۀ رَواد)
ازجمله پیشنهاد مولوی در داستان اول مثنوی:
استقبال و دیدن سایه است که با کمک عقل و نیمۀ روشن روان میشود ماهیت آن را شناخت.
یکی از راههای شناخت نیمۀ تاریک روان توجه به استقلال و تلاش برای مستقل شدن در جنبههای مختلف زندگی است.
دومین راه پیشنهادی مولوی کسب تجارب جدید در زندگی است. درمسیر استقلال اگر حرکت کنیم، خواه ناخواه با تجارب جدیدی روبه رو میشویم که پیش از آن که در نقطۀ امن زندگی خود بودیم، نمیتوانستیم آنها را تجربه کنیم.
روانشناسان میگویند: انسان در هر موقعیتی فقط دو گزینه پیشرو دارد، یا قدم به عقب بردارد و امنیت را تجربه کند یا قدم به جلو بگذارد و رشد را تجربه کند.
بارمعنایی رشد باید در ذهن و روان تغییر کند. رشد فقط به معنی چشیدن تجربههای مثبت و موفق نیست، بلکه تجارب غیرموفق هم ارزشمند هستند، زیرا هر شکستی خود مقدمهای برای پیروزی است و چه پیروزی بزرگتر از شناخت روان خودمان.
تمرینات مراقبه به ما کمک میکند تا از بند افکار و خواطر آزارهنده رها شویم. ازاد و رها در ساحت قلبمان به نظارۀ احساسات پاکمان بنشینیم.
ناخودآگاه فردی
در زیر خودآگاه، ناخودآگاه فردی قرار دارد که منحصر به خود فرد است و او آن را در خلال زندگیاش کسب میکند که هنوز به آستانۀ خودآگاهی نرسیدهاند، ولی ظرفیت رسیدن به آن را دارند. ناخودآگاه فردی شامل: خاطرات فراموششده، اندیشههای دردناک سرکوبشده و ... است.
زبان ناخودآگاهی
ناخودآگاهی زبانی دارد و میخواهد بهطریق خود را بروز و ظهور دهد اما در پشت باورها، آداب، افکار، اختیار آدمی محبوس شدهاست. او میکاود و میکوشد و به هر حال ازریق خلق زبانی جدید سعی دارد در خودآگاه ظهور کند و موفق هم خواهد شد. کهنالگوها بهصورتهای مختلفی در زبان بروز و ظهور مییابند؛ ازجملۀ آن میتوان به نماد، قصه و حکایت و تمثیل اشاره کرد. با توجه به قلمرو پژوهش که حکایات مثنوی است و با عنایت به زبان نمادین عارفان، این دو نمونۀ بروز ناخودآگاهی در ذیل توضیح داده میشود.
من عرف نفسه فقد عرف ربه
رسیدن به خود.
خود ارزش مندترین نعمتی است که خداوند به ما عطا کرده است.
بنابراین ضرورت حضور و اجرای چنین نشست هایی از آغاز مشخص است.
اهداف کلی جلسات خودشناسی:
بودن و حضور داشتن در زندگی و سفر به درون؛
بازیابی خود؛
زدودن و لایه برداری از لایه های ستبر ناخودآگاهی؛
ورود در عرصۀ آرامش و تسلیم و پذیرش خود؛
راه یابی به دنیای عرفان راستین؛
خودشناسی که مقدمۀ هر شناسایی و معرفت است؛
حاصل شدن احساس ارزشمندی و عزت نفس در حالات و واکنشها با توجه به من عرف نفسه فقد عرف ربه
افزایش ارتباط موثر با دیگران از طریق شناخت فرهنگ و روان؛
ایجاد زمینههای پژوهشی در حوزۀ مباحث علوم انسانی.
روش ادارۀ جلسات:
خواندن ابیات مولانا و عارفان فرهنگ ایران زمین در هر جلسه از بیست بیت تا چهل بیت. به تناسب موضوع متغیر خواهد بود. در کنارش آموزههای هر بیت با روانکاوی یونگی تحلیل میشود. ترتیب دقابق در هر نشست به این موارد اختصاص دارد:
هر جلسه حاوی نود دقیقه است.
خوانش ابیات؛
شرح معنی بیات؛
تحلیل آنها براساس عرفان اسلامی و مولوی؛
شرح ابیات در مبتنی بر آموزهای یونگ؛
تمرین های خودکاوی و پژوهشی و گپ و گفت و تعیین خواندن و قرائت ابیات برای جلسۀ بعد.
اینک در این بخش به توضیح مختصری از شاعر عارف ایران زمین مولوی میپردازیم. به گفتۀ هانری ماسه در سخنرانی جشن بازنشستگی اش در دانشگاه سوربن فرانسه که گفت: «
من عمرم را وقف ادبیات فارسی ایرانی کردم و برای اینکه به شما استادان و روشنفکران جهان بشناسانم که این ادبیات عجیب چیست، چاره ای ندارم جز اینکه به مقایسه بپردازم، که بگویم که ادبیات فارسی بر چهار ستون اصلی استوار است :
_ فردوسي
_ سعدی
_ حافظ
_ مولانا
◽️فردوسی، هم سنگ و همتای هومر یونانی است و برتر از او ...
◽️سعدی، آناتول فرانس فیلسوف را به یاد ما میآورد و داناتر از او ...
◽️حافظ با گوته ی آلمانى قابل قیاس است، که او خود را شاگرد حافظ و زنده به نسیمی که از جهان او به مشامش رسیده، میشمارد ...
◽️اما مولانا ...
در جهان هیچ چهره ای را نیافتم که بتوانم مولانا را به او تشبیه کنم. او یگانه است و یگانه باقی خواهد ماند.
او فقط شاعر نیست، بلکه بیشتر جامعه شناس است و بویژه روانشناسی کامل که ذات بشر و خداوند را دقیق میشناسد. قدر او را بدانید و بوسیله ی او خود و اطراف را بشناسید.
مولوی
جلال¬الدين محمد در سال هاي آغازين قرن هفتم هجري قمري یعنی در ربیع الاول سال ششصد و چهار در بلخ و در خانواده اي که هم در شريعت و هم در طريقت نامدار بودند، به دنيا آمد.
پس از آن به مدت پنج سال مولانا در تنهایی به تدریس علوم دینی پرداخت تا آنجا که به عنوان پیشوای دین و ستون شریعت احمدی مشهور گشت.» (شفیعی کدکنی، 1375: 11)
رُو سر بِنه ببالین تنها مرا رها کن ترکِ منِ خرابِ شب گردِ مبتلا کن
مائیم و موجِ سودا شب تا به روز تنها خواهی بیا ببخشا خواهی بر جفا کن
کارل گوستاو یونگ
روانپزشک سوئیسی مبدع نظریاتی مانند ضمیر ناخودآگاه جمعی و صور اساطیری است. او فرزند یگانه کشیش افسرده ای بود که اعتقاداتش رو به زوال بود و در دامن مادری پرورش یافت که با ارواح به گفتگو میپرداخت، به همین دلیل کودکی سرشار از تنهایی داشت. او پس از اتمام تحصیلاتش در رشته پزشکی در سال 1411 وارد بیمارستان زوریخ بخش امراض روانی شد.مدتی بعد به سمت استادی دانشگاه زوریخ رسید. چهار سال بعد به طور مستقل با «زیگموند فروید» آشنا شد و به کار پزشکی و روان کاوی پرداخت. یونگ در آغاز کار علمی خویش، مدتی هم پای استاد اتریشی خود در دنیای ناشناخته روان آدمی به نظاره و تحقیق پرداخت. اما چنانکه رسم شاگردان ممتاز است ،شش سال بعد، راه خود را از استاد جدا کرد و مکتب جدید و متفاوت از روانکاوی فروید بنیان نهاد و به مکتب «زوریخ یا یونگیسم» شهرت یافت. شاگرد جوان از عرصۀ جزمیت های مادیگرانه استاد روی برتافت و به پهنه فراخ دین و عرفان چشم دوخت و در فراسوی ناخودآگاه فردی به معرفت ناخودآگاه جمعی نائل شد و آن را به جهانیان معرفی کرد. (یونگ، 1376: 170)کارل گوستاو یونگ به خاطر فعالیت های علمی اش و ارائه روانشناسی تحلیلی در چند دهه آغازین قرن بیست،معروف شد.یونگ را در کنار استاد پیر خویش، فروید،از پایه گذاران دانش نوین روانکاوی قلمداد میکنند. فریدا فوردهام در مورد یونگ اینگونه مینویسد:« هرچه فروید ناگفته گذاشته،یونگ تکمیل کرده است.
جوزف کمپبل
کمبل اسطورهشناس آمریکایی در کتاب قهرمان هزار چهره به شرح و تبیین کهنالگوی سفر قهرمان میپردازد و هدف خود را «بازگویی بعضی از حقایقی» میداند که « زیر اشکال مذهبی و اسطورهای مخفی شدهاند.» (کمبل، 1386: 11). به همین منظور کمبل مجموعه مفصلی از داستانها و اساطیر مختلف را از گوشه و کنار دنیا گرد میآورد تا بدین «حقایق» دست یابد. از نظر او هنگامی که لایۀ رویین و نمادین داستان را به کناری بگذاریم، درمییابیم «چطور داستانها با یکدیگر برای بازنمایی یک هدف در حرکتند و همین داستانها بیانیهای عظیم و بیانتها از حقایق بنیادین را شکل و گسترش میدهند که انسان در طول هزارانهزار سال زندگی بر روی این کرۀ خاکی براساس آنها زندگی کرده است.» ( همان ) او بر این باور است که با نادیده گرفتن پارهای از اختلافات داستانها و حکایات، به علم آناتومی شبیه است که هدفش «شباهتهای عمومی بدن انسان» است و « تفاوتهای فیزیکی ناشی از نژاد» ( همان )محور اصلی کهنالگوهای مطرحشدۀ جوزف کمپل، وجود قهرمان است «قهرمان انتخابشدۀ خداست، به عللی از دنیای روزمره جدا میشود و با عبور از مراحل سخت و سپری کردنِ آزمایشهای جانکاه، قابلیت خود را به فعلیت میرساند و در خوانِ پایانی دستاوردی را که تنها چنین فردی لایق آنست برای دیگران به ارمغان میآورد. نمونههای متعددی از این نوع داستانها را میتوان در زندگی قهرمانانی چون بودا، مسیح ( ع )، موسی( ع )، هرکول، گیلگمش و... یافت. ازنظر کمبل « قهرمان زن یا مردی است که قادر باشد بر محدودیتهای شخصی یا بومیاش غلبه کند، از آنها عبور کند و به اشکال عموماً مفید و معمولاً انسانی برسد.» ( همان :۳۰ ).
بستن *نام و نام خانوادگی * پست الکترونیک * متن پیام |
بستن دیگر باز نشو! |