یک زوج معروف در حوزۀ رواشناسی؛ یک زوج کاملا متفاوت اما خوشحال و متعهد
وبسیات رواد در طول فعالیت های خود مطالب زیادی درباره روانشناسی نوشته مانند:
آزمون و تفسیر آزمون رورشاخ، آزمون tat استعداد ذاتی و اکتسابی و..... که شما میتوانید با یک کلیک از همه آنها دیدن فرمایید.
اما امروز و در این مقاله قصد داریم شما را با این زوج موفق آشنا و دلایل رابطه پایدار و شاد آنها را پرس و جو کنیم.با ما همراه باشید.
دکتر جولی شوارتز گاتمن در حال حاضر 71 ساله و دکتر جان گاتمن، 80 ساله است. آنها حدود 35 سال است که ازدواج کردند. این زوج هر دو مدرک دکتری در روانشناسی دارند و موسسه گاتمن را تاسیس کردند .ادرس سایت موسسه گاتمن: https://www.gottman.com
موسسه گاتمن در سیاتل مشغول به فعالیت است. به زوجها کمک میکند تا رابطه شان را بر مبنای آخرین نتایج پژوهشهای علمی بنا کنند و ادامه بدهند. همچنین جان گاتمن استاد دانشگاه واشینگتن آزمایشگاه عشق را آنجا راه اندازی کرده است و بیشتر پژوهش هایش را در همان ازمایشگاه انجام میدهد. این زوج کتابها و مقالات بسیاری را تاکنون به چاپ رسانده اند که برخی از آنها در ایران نیز ترجمه شده اند. مانند:
اما داستان آشنایی این زوج چگونه بوده است؟
آنها برای اولین بار همدیگر را بهصورت تصادفی در یک کافیشاپ در سیاتل دیدند..جولی اولین ملاقاتش با جان را اینگونه تعریف میکند: کافیشاپ شلوغ بود، و جا برای نشستن به سختی پیدا میشد. در جستجوی صندلی برای نشیتن دیدم مردی به من نزدیک میشود : اگر بخواهی میتوانی در کنار من بنشینی؟ .و این مرد کسی نبوده جز جان.
.جولی اولین دیدارش با جان را اینگونه توصیف میکند: جان بسیار بامزه و دلنشین بود. پشت عینکش، چشمای جذابی داشت. یه کاپشن چرم مشکی هم تنش بود. شبیه یک یهودی باهوش که من دوست داشتم. همان روز اولین صحبتها و اشناییها اتفاق میافتد. جولی دانشجویی روانشناسی و جان استاد روانشناسی.
وقتی صحبت آنها در کافیشاپ تمام میشود، جان، جولی را تا نزدیک ماشین همراهی میکند و شماره تلفن او را هم میگیرد. جولی از همان روز ما با جان در تماس بود و به گفتۀ خودش از او خوشش میآمد تا اینکه جان کاری کرد که جولی عاشق او شد.
در همین زمانهایی که با جان صحبت میکرد برای جولی مسافرت کاری پیش میآید که در این سفر در 5 هتل مختلف اقامت داشته است. جان آدرس تمام این هتل ها رو از محل کار جولی پیدا میکند و برای تکتک ان هتل ها برای جولی دسته گلی ارسال میکند.. همین کار عاشقانۀ رابطه این دو روانشناس رو جدی تر میکند تا اینکه بعد از ۱۰ ماه دوستی جان به جولی پیشنهاد ازدواج میدهد. و از آن زمان تاکنون بیشتر از 30 سال میگذرد که این دو در کنار هم زندگی میکنند.
از انجا که این زوج موفق، سالهای حرفه ای خود را به درس و پژوهش و درمان در حوزۀ ازدواج و روابط عاطفی سپری کرده اند، قطعا رابطه آنهادرس های شنیدنی زیادی برای ما خواهدداشت.
جولی از چگونگی تداوم عشق در زندگیاش چنین میگوید:
"من و جان تفاوتهای زیادی داشتیم. او محقق بود، من درمانگر، اون بیشتر زمان ها تمایل داشت در صندلی و پشت میز کتابخانه اش به مطالعه مشغول شود. اما من عاشق هیجان و کوهنوردی بودم". این اولین تفاوت شخصیتی بارز ما بود.
" والدین جان از بازماندگان هولوکاست بودند و خود جان در بروکلین و در شرایط سخت بزرگ شده بود، اما من در یک خانواده متوسط رو به بالای آمریکایی بزرگ شده بودم، همین دومین تفاوت جان با من بود. که ما از دو خانواده و شرایط اجتماعی کاملا متفاوتی بزرگ شده بودیم. ما حتی در باورهای مذهبی نیز باهم تفاوت داشتیم
اساس رابطه ما را تفاوت رویکردها و پیشینه متفاوت زندگی مان شکل میداد. بنابراین طبیعی بود که زیاد دعوا کنیم ولی همزمان روی مسائل زیادی با هم گفتگو و کار میکردیم تا اوضاع را بهتر کنیم.
آن چیزی که من را به سمت جان میکشاند ایگو قدرتمندش بود. او شوخطبع بود و در کنجکاوی و شیطنت مرزی نداشت. میدانستم کنار او هیچوقت خسته و ناامید نمیشوم. جان از رویاهای من حمایت میکرد.
ما یاد گرفتیم در مورد تفاوتهای مان صحبت کنیم و آنها را بپذیریم. شوخی و طنز ارتباط ما را زنده نگه میداشت حتی وقتی مشکلاتمان زیاد بود. ما یاد گرفتیم وقتی به مشکلی برمیخوریم باید آرام باشیم و هرکداممان افکارش را توصیف کند به جای آنکه انتظار داشته باشیم طرف مقابل حدس بزند. یاد گرفتیم به جای حدس و گمان یا قهر و سکوت با همدیگر درباره احساساتمان صحبت کنیم. ما توصیف فکر و احساسمان را یاد گرفتیم متقبلا این را هم آموختیم که احساسات همدیگر را تمام و کمال و با آغوش باز بپذیریم.
جان به من یادداد، از مشکلات فرار نکنم. صبر کنم و بگویم چه چیزی مرا ناراحت کرده است یا چه چیزی میخواهم. جان به من یاد داد صبورتر باشم و هزاران بار بیشتر از قبل اعتمادبهنفس داشته باشم. عشق او به من بیقید و شرط بود. او در من استعدادهایی را دید که من هرگز در خودم سراغ نداشتم.
جان نیز دربارۀ رابطهاش با جولی چنین میگوید:
من در مدتی که در حال جستجو برای شریک زندگی مناسب بودم زنهای زیادی را ملاقات کردم. آنها غالباً انسانهای راحتی نبودند خودشان را خیلی میگرفتند. اما. جولی اینجور نبود. او باهوش، سرزنده و شاد بود. بینش عمیقی داشت، بخشنده بود و عشق میداد. و هنوز هم همینگونه است. همیشه به او میگویم تو برای خانواده ما شبیه یک ببری! با جدیت از حریم خانواده محافظت میکنی.
من از جولی شاد زندگی کردن رو یاد گرفتم و برای همین عمیقاً به او احترام میگذارم. وقتی کار را باهم شروع کردیم شرایط خیلی سخت بود. بارها باهم در مورد اینکه حق با کیست جروبحث داشتیم ولی الان مشکل حلشده است.
من یاد گرفتم که چگونه مشکلات را تحلیل کنم. فهمیدم باید از منطقه امن خودم بیرون بیایم. من یاد گرفتم وقتی جولی ناراحت است دنیا باید متوقف شود یعنی (کتاب هایم را ببندم، و کاملاً به جولی گوش دهم و واکنشی نشون ندهم بااینکه برایم بسیار سخت است) من قبلترها اینطور فکر میکردم که چون مقصر ناراحتیاش من نیستم و اشتباه خودش بوده که باعث شده ناراحت باشد پس دلیلی ندارد در کنارش باشم. ولی یاد گرفتم که ساکت باشم و به او گوش دهم و او را جدی بگیرم و بعداز انکه آرام شد دیدگاه خودم را با او مطرح کنم. من جولی را شناختم که هرچقدر هیجانات بیرونی او زیاد است، چندین برابر همان را هم از درون تجربه میکند.
آن ها در تمام این سالها هر سال به مدت ۱۰ روز به مسافرت میروند مسافرتی که خودشان آن را ماه عسل میخوانند. دراین چند دهه اخیر همیشه یک مکان و یک اتاق را برای اسکان انتخاب کردند.
آنها در این مسافرت ده روزه به دنبال پاسخ سه سوال میگردند:
۱-امسال چه چیزی از همه بدتر بود؟
۲-چه چیزی از همه بهتر بود؟
۳-برنامه مان برای سال آینده چیه؟
این یکی از روشهای ارتباط آنها با یکدیگر است و به آنها کمک کرده است که عمیقاً و با تمام وجود از ارتباط شان راضی باشند.
باما در گروه تلگرامی پرسش و پاسخ رواد همراه باشید.
شما میتوانید ما را در تلگرام و اینستاگرام دنبال کنید و در صفحه ایتا و بله با شماره 09102080014 پاسگو شما هستیم...........
دیگر ازسایت رواد:
کارگاه آمار و روش تحقیق جامع + 40 ساعت فیلم
کارگاه داستان نویسی کودک کاربردی + چاپ کتاب
بستن *نام و نام خانوادگی * پست الکترونیک * متن پیام |
بستن دیگر باز نشو! |