پیوستگی زبان و تربيت، ريشه در وجوه مشترک آنها دارد: انديشه و ارتباط. انديشه از يک سو با زبان و از سوی ديگر با تربيت در ارتباط است. اندیشه و زبان نیز بسیار به هم مرتبط اند، اين ارتباط و پيوستگي چنان زیاد است که برخي فيلسوفان و دانشمندان، انديشه و زبان را يکي دانسته اند.
مهم ترین وظیفه یا فانکشن (function) زبان برقراری ارتباط است. برقراری ارتباط موجب رشد و تعالی انسان در سطح فردی و اجتماعی و معنوی است. شاید بپرسید که در سطح معنوی چگونه ارتباط تاثیرگذار است؟ باید بدانیم که تنها افرادی در معنویت رشد و تعالی مییابند که زبان عالم بالا را میفهمند و با ملکوت و جهان غیرمادی در ارتباط اند. آنان قوانین عالم معنا را میشناسند و عمل میکنند. این مسئله به کرات در متون دینی و عرفانی مطرح شده است. فی المثل حافظ این گونه فرماید:
تا نگردی آشنا زیر پرده رمزی نشنوی گوش نامحرم نباشد جای پیغام سروش
و مولوی سروده است:
ما سمیعیم و بصیریم و هوشیم /خوشیم با شما نامحرمان ما خاموشیم
در سطح اجتماع نیز همین گونه است، انسان مدنی بالطبع است و در گوشۀ خانه و کنج انزوا هیچ رشدی برای انسان حاصل نمیشود. ارسطو معتقد بود انسان مدنیبالطبع است، یعنی طبیعت انسان جمع گراست. انسان ازطریق اجتماع رشد میکند و ارتقا مییابد. پس در همیشۀ تاریخ انسان در اجتماع زیستهاست. اجتماع محل فعالیت، رشد و ارتقای نوع انسانی است. پیشرفت انسان در گرو بده بستان و ارتباط است و ارتباط موضوع مهمی در مباحث مربوط به زبان است؛ به طوري که برخي از زبان شناسان، آن را مهم ترين کارکرد زبان دانسته اند.
ازسوی دیگر، تربیت نيز فرايندي ارتباطي است، و بدون برقراري ارتباط، ميان مربي و تربيت شونده، تربيت، ممکن نمیشود. بخش مهمي از ارتباط تربيتي/آموزشي ازطريق ارتباط کلامي شکل مي گيرد.
بنابراین کاربرد زبان در تربیت پنج کلید واژه دارد: نقش و کاربرد زبان، تعریف زبان، تعریف تربیت، ارتباط زبان با تربیت، ارتباط زبان با اندیشه.
زبان مهمترین ابزار بشر برای برقراری ارتباط با جوامع و افراد است و همسو با تحولات جامعه زبان هم در حال تغییر و تحول است. زبان یکی از فعالیتهای زایای ذهن است و تعریف آن بسیار گسترده است.
علیاشرف صادقی در تعریف زبان گوید: «هر نـوع وسـیلۀ ارتباطی - آوایی که انسانها بهکار ببرند و دو بار تقطیع شود، زبان نامیده میشود؛ تقطیع اول، تقطیع واحدهای بزرگتر به واحدهای معنادار، و تقطیع دوم،تقطیع تکواژها به واحدهای ممیز معنی و فاقد معنی است.»(صادقی، 1386: 62) این تعریف فقط زبان کلامی را دربرمی گیرد. ابوالحسن نجفی در کتاب مبانی زبان شناسی نیز زبان را منحصرا در زبان کلامی تبین کرده است. ایشان زبان را مهمترین وسیلۀ ارتباطی بشر و پایۀ همۀ نهادهای اجتماعی دانسته است.
«تا حدود شصت سال پیش، زبان معادل آوا در نظر گرفته میشد، اما بخاطر وجود ناشنوایان مفهوم زبان تغییر کرد و به معنای وسیله ای برای برقراری ارتباط و مکالمه محسوب شد و این امر تحولی در فلسفه و زبان به وجود آورد». (از محرومیت تا توانمندی ناشنوایان ـ قاری، زهره. ص 33 ) بااین حساب، زبان اشاره هم نوعی زبان است؛ زیرا مهم ترین وظیفۀ زبان که همان برقراری ارتباط است به وسیلۀ آن تاحدودی برآورده میشود.
زبان اشاره مانند زبانهای گفتاری از تنوع زیادی برخوردار است. تعداد زبانهای اشاره در دنیا چند برابر زبانهای گفتاری است. علت این مسئله آنست که اگر دو نفر ناشنوا در جزیرهای (مانند جزایر اندونزی) زندگی کنند و دسترسی آسان و روزمره به ناشنوایان دیگر نداشته باشند، آنان مستعد هستند و میتوانند به زبان اشارهای مستقل و جدید تکلم کنند. زبان اشاره دارای قوانین ساختاری واژگانی، معنایی، و واجی مستقل و کاملی است. به همین دلیل در اندونزی حدود ۳۶۰۰ زبان اشاره تخمین زده شدهاست. در ایران به دلیل مرزهای جغرافیایی، وجود پنج زبان اشاره تخمین زده شدهاست». (از محرومیت تا توانمندی ناشنوایان ـ قاری، زهره. ص 29 )
الگوهای زبانی چنان با افکار و احساسات ما پیوند خوردهاند که تجزیۀ آنها اغلب غیرممکن است و خود منشأ این کشمکش علمی است که آیا فکر بدون زبان میتواند وجود داشته باشد یا خیر؟ به قول منطقیون، نطق ذاتی انسان و مقوم ماهیت اوست. از این رو زبان و تحولات آن با انسان رابطۀ دوسویه دارد. به اعتبار دقیقتر، انسان چیزی جز نطق و اندیشه نیست. هرگونه تغییر و تحول در زبان، نشان از حد وجودیِ مرتبۀ انسانی است. زبان با تحولات فرد در ارتباط مستقیم است، یعنی در دورانهای عمر زبان هم فرق میکند. در دوران نوجوانی، جوانی، میانسالی و کهنسالی زبان هر فرد متفاوت است. اینکه به گفتۀ ویگتن اشتاین محدودیت زبان هر کس بر میگردد به محدودیت جهان وی ناظر به یکی دانستن زبان و اندیشه است. او معتقد بود که «انسان موجودی زبانمند و در قفس بازی های زبانی محصور شده است، اما شوقی در او هست که در تجربه های ژرف زیبایی، هنر، اخلاق و دین شکل میگیرد».
دکتر احمدی در تعریف زبان گوید: زبان در پسِ هر تجربه پنهان نیست، بلکه ساحت بنیادین هر تجربه است. اگر زبان و نطق نداشته باشیم، اصلاً تجربهای وجود نخواهد داشت.
●ای برادر تو همه اندیشهای ●مابقی خود استخوان و ریشهای
درواقع اندیشه همان نطق درون است. گوته نیز همین نظر را دارد و گوید: «زبان مکاشفهای است از درون به بیرون» است که ناظر بر نطق درون / اندیشه و نطق بیرون/ ظهورات اندیشه که به صورت زبان کلامی و غیرکلامی است.
تفاوتهاي فردي دانشآموزان نيز يکي از دلايل ارتباط زبان و انديشه است. معمولاً دانش آموزانی که بر اثر عوامل مختلف خانوادگي و اجتماعي تسلط بيشتري بر زبان گفتاري کسب کردهاند و از ذخاير واژگاني بيشتري برخوردارند، نه تنها در درس فارسي(خواندن و نوشتن )، بلکه در درسهای ديگري که مستقيماً به زبان ارتباط ندارد: مثل رياضي و غيره موفقتر عمل ميکنند و نسبت به ديگران داراي انديشهاي ژرفتر دربارۀ مسائل جهان هستند.
از زبان برای اهداف گوناگونی استفاده میشود. که به آن نقشها یا کارکردهای زبان گفته میشد. نقشهای زبان عبارتند از: تعلیم و تعلم، برقراری ارتباط و تفهیم، آفرینش هنری و.... زبان را براساس نقشهای آن تقسیمبندی میکنند. اصلیترین نقش زبان ایجاد ارتباط است.
ارتباط مهم ترین کاربرد زبان است که خود طیف گسترده ای از ارتباط کلامی تا ارتباط اشاری را دربرمی گیرد، از همین رو زبان بدن، زبان هنر (موسیقی، نقاشی و طراحی و معماری و ...)، زبان اشاری، زبان نمادین و ... توسعاً جزو زبان محسوب میشوند و البته طیف نفوذ زبان کلامی به مراتب از انواع دیگر بیشتر است و همان طور که گفته شد زبان شناسان به این بعد زبان توجه دارند. درهر حال هر وقت ارتباط شکل بگیرد، زبان هم شکل گرفته است. با این حساب اگر فردی غیرفارسی زبان ما را درک کند، مسئلۀ ارتباط شکل گرفته است و ممکن است فارسی زبان دیگری این درک را نداشته باشد از همین نوع است، وقتی هنرمندی اثری را خلق میکند به میزان گسترۀ ارتباطی او با مخاطب موفقیت اثر سنجیده میشود.
تربیت از ریشه ی ربی میآید. مربی یعنی کسی که شما را پرورش میدهد و اطلاعاتی به شما منتقل میکند.
ربی=پرورش دادن/رشد دادن
وقتی ما تصمیم میگیریم که تعلیم یا تربیتی صورت بگیرد یعنی ما قصد داریم که شخصی را نسبت به یک مسئله آگاه کنیم.
مربی:کسی است که تربیت میکند یعنی در واقع شخصی است که آگاهانه تصمیم میگیرد تا مبحث و مطلبی را به شخص دیگری بیاموزد.
تربیت از دیدگاه دکتر نقیب زاده، پدید آوردن آگاهانه دگرگونی در آدمی است که از طریق زبان، در معنای توسعی، انجام میپذیرد.
ازجمله ارزشمندترین متون تعلیمی کلام خداوند، قرآن، است که بیشتر به صورت غیرمستقیم و با زبان استعاره های تصوری و تشبیه و دیگر صورت های بیانی ازجمله مجاز، کنایه صحبت کرده است و شیوۀ الگویی بسیار ارزشمندی را برای معلمان و استادان به جای گذارده است. کلام غیرمستقیم تأثیرگذاری بیشتر و اثر تربیتی مطلوب تری را به جای میگذارد.
دغدغۀ این درس آنست که کاربرد زبان در مقولۀ تربیت را شناسایی کند :
چطور یک معلم یا دبیر با شاگردانش ارتباط بگیرد و مسئلۀ تربیت را محقق سازد؟
تاثیرگذاری چگونه اتفاق میافتد؟
چه فرمولی دارد؟
چرا برخی دبیران و معلمان دوست داشتنی و درسشان زمزمۀ محبتی است و برخی دیگر این گونه نیستند؟
راز موفقیت معلمان در چیست؟
این درس چه فوایدی دارد که به عنوان درس مختص دانشجومعلمان در نظر گرفته شده است؟
- آيا زبان و ارتباط ازطريق کلام، مي تواند اهداف تربيت را محقق سازد؟
- چه ملاحظات و چه محدوديتهايي در اين مسير وجود دارد ؟
- آیا با شناخت ويژگي های زبان و کاربرد زبان و برقراري ارتباط کلامی و غیرکلامی مناسب، فعاليت تربيتي موثرتري براي معلمان فراهم مي شود؟
درس کاربرد زبان در تربیت پاسخ به سؤالاتی از این دست است. و سعی کردیم مجموعه ای کامل از تعریف زبان با رویکرد زبان شناسانه را در جزوۀ آموزشی کاربرد زبان فراهم کنیم. در این فایل آموزشی سعی شده است تا سرفصل های درس کاربرد زبان در تربیت لحاظ شود.
براي سرفصل درس کاربرد زبان در تربيت کليک کنيد.
بسیار سپاس گزاریم که این مقاله را تا پایان مطالعه کردید.
با تشکر
دکترفاطمه حکیما
استاد دانشگاه و پژوهشگر مباحثِ بینارشته ای
بستن *نام و نام خانوادگی * پست الکترونیک * متن پیام |
بستن دیگر باز نشو! |