menuordersearch
ravaad.ir

سخنی از سعدی

عبارت مورد نظر خود را جستجو کنید ...
۱۴۰۱/۱۱/۹ یکشنبه
(0)
(0)
سخنی از سعدی
سخنی از سعدی

<p><strong><span style="font-size:16px;">کاری از گروه علمی اموزشی رواد</span></strong></p>

<p>&nbsp;</p>

<p>سلام دوستان عزیز امروز در این مقاله می‌خواهیم یکی از بزرگترین شاعران ایران زمین را یعنی سعدی شیرازی به شما معرفی کنیم.</p>

<p>&nbsp;</p>

<h2>سعدی شیرازی</h2>

<p><span style="font-size:17px;"><strong>معرفی</strong></span></p>

<p>&nbsp;</p>

<p><span style="font-size:16px;">نام کامل او مشرف&zwnj;الدین مصلح بن عبدالله شیرازی ملقب به سعدی شیرازی است و از نام پدربزرگش بهره گرفته شده. مصلح&zwnj;الدین، مشرف&zwnj;الدین، مشرف، مصلح و شاید ابوعبدالله، این نام&zwnj;ها را فقط اهل شیراز، اهل فارس و سایر دوستان نزدیک دربارۀ او بر زبان می&zwnj;راندند برای دیگران او فقط سعدی بود. سعدی در سال&zwnj;های 600 -615 ه.ق در شیراز متولد شده&zwnj;است. همۀ اجداد او از دانشمندان دین بودند. خود او گوید: همۀ قبیلۀ من عالمان دین بودند. پدر سعدی در دوازده سالگی ایشان چشم از جهان بست و در اشعارش به خوبی و نیکی از پدرش یاد می‌کند. سعدی خواهر زاده (قطب الدین شیرازی) یکی از عالمان ایرانی قرن هفتم است.</span></p>

<p>&nbsp;</p>

<p><span style="font-size:16px;"><img alt="" src="https://ravaad.ir/uploadfile/file_portal/site_7178_web/file_portal_end/بخش-محتوایی-سایت/سعدی-شیرازی/editor/unnamed1.png" /></span></p>

<p>&nbsp;</p>

<p><span style="font-size:17px;"><strong>تحصیلات و دوران جوانی</strong></span></p>

<h2><br />
<span style="font-size:16px;">&nbsp;سعدی تحصیلات ابتدایی را در شیراز انجام داد و هنگام حملۀ مغول، سعدی شیراز را به قصد بغداد &nbsp;ترک کرد و راهی نظامیۀ بغداد شد که دانشگاه معروفی در آن زمان بود. در این دوره او نزد افرادی مثل امام محمد غزالی و شهاب الدین سهروردی که هردو از عالمان وقت ایران زمین بودند تحصیل کرد. بعد از آن به شهرهای شام، حبشه و حجاز رفت و درنهایت به شیراز بازگشت.<br />
سعدی در زمان حکومت اتابک ابوبکر ابن سعد به وطن برگشت و در همین زمان بود که شاهکارهایی تاریخی مانند گلستان و بوستان را نوشت و تجربیات خود در سفرهای خود &nbsp;به شهرهای مختلف و داستان&zwnj;هایی که شنیده و دیده بود را در این کتاب&zwnj;ها به نمایش گذاشت.<br />
سعدی در سال 650 بوستان یا سعدی نامه را به حالت نظم نوشت و بعد کتاب گلستان را به حالت نثر (متن ) نوشت در کنار این ها سعدی غزلیات، قصاید و رباعیات زیادی هم سرود که در کتاب کلیات سعدی جمع&zwnj;آوری شده است.<br />
شعرهای سعدی غالباً فارسی بود، تعدادی هم ابیات عربی سروده&zwnj;است. شعرهای سعدی ساده، لطیف، عاشقانه و آکنده از احساس و تجربۀ شخصی است. شعرهای عربی او که غالبا هم محیط نظامیه را منعکس می&zwnj;کرد &nbsp;و غزل&zwnj;های فارسی او که از عشق واقعی یا یک احساس عاشقانۀ ناشی از شوروهیجان &nbsp;جوانی حکایت می&zwnj;کرد، اما همه چیز آن در ابهام بود. هیچ کس از این&zwnj;که مخاطب شاعر و آنکه موضوع این عشق او کیست بویی نمی&zwnj;برد. &nbsp;طالبان علم جوان از شنیدن آن&zwnj;ها لذت می&zwnj;بردند، بعضی لبهاشان از خنده می&zwnj;شکفت و بعضی تا بناگوش سرخ می&zwnj;شدند.</span></h2>

<p><img alt="" src="https://ravaad.ir/uploadfile/file_portal/site_7178_web/file_portal_end/بخش-محتوایی-سایت/سعدی-شیرازی/editor/20220904_121748.jpg" style="border-width: 3px; border-style: solid; width: 500px; height: 802px; margin: 2px; float: left;" /></p>

<p><br />
<span style="font-size:16px;">&nbsp;غزل&zwnj;های سعدی پر از اشاره به زیبایی&zwnj;های جسمانی و روحانی بود &nbsp;و کسانی که برای شنیدن آن&zwnj;ها در پیرامون طالب علم شیرازی جمع می&zwnj;شدند نمی&zwnj;توانستند حدس بزنند این&zwnj;ها را باید مقولۀ غزل&zwnj;های مذکر شمرد یا مونث.&nbsp;<br />
سعدی تخلص شاعرانه&zwnj;اش بود و به&zwnj;زودی در تمام نظامیه به همین نام شناخته شد. دوستان نزدیک&zwnj;تر که با او به نظامیه آمده بودند، یا از اهل شیراز بودند او را گه&zwnj;گاه به نام&zwnj;های دیگر هم می&zwnj;خواندند.&nbsp;<br />
بازگشت به شیراز<br />
سعدی پنجاه&zwnj;ساله بود که به زادگاه خود بازگشت. سی سال &nbsp;از عمر خود را در غربت گذرانده&zwnj;بود. او بیست&zwnj;سالی بیشتر نداشت که شیراز را ترک کرده&zwnj;بود و دراین مدت زندگی در بغداد، دمشق، حلب به&zwnj;صورت طالب علم و واعظ و مسافر و سقا، و بارها سفر به حجاز با قافلۀ حاجیان با پای پیاده یا سواره یک عمر تجربه&zwnj;های زیادی را کسب کرده&zwnj;بود.&nbsp;<br />
&nbsp;یادگار ارزندۀ سعدی برای مردم شیراز منظومۀ تعلیمی سعدی&zwnj;نامه بود که بوستان خوانده شد و در قالب مثنوی و بر وزن شاهنامۀ فردوسی و اسکندرنامه نظامی است. تاریخ اتمام این منظومه &ndash; زششصد فزون بود و پنجاه و پنج- در این هنگام اتابک فارس ابوبکر سعد زندگی می&zwnj;کرد که در حدود سال 620 هجری&zwnj;قمری به&zwnj;جای پدر در شیراز بر مسند فرمانروایی فارس نشسته&zwnj;بود. آن&zwnj;گونه که از بعضی ابیات مقدمۀ کتاب برمی&zwnj;آید چنان به نظر می‌رسد که دراین اوقات سعدی هم به تازگی به شیراز بازگشته بود و تجربۀ سی&zwnj;سال تحصیل و مسافرت به &nbsp;سرزمین&zwnj;های عرب و دیگر سرزمین&zwnj;ها را داشت. و گلستان که بلافاصله سال بعد تصنیف و به مثل بوستان به اتابک سعد زنگی و فرزندش سعد بن ابوبکر اهدا شد. &nbsp;و به&zwnj;اندک مدتی مورد توجه اهل شیراز قرار گرفت.&nbsp;</span></p>

<h3><br />
<strong><span style="font-size:17px;">وفات و آرامگاه سعدی&nbsp;</span></strong></h3>

<h2><span style="font-size:16px;">اکثرا فوت سعدی را در سال ششصد نود یک قمری می‌دانند.<br />
سعدی در جایی به خاک سپرده شد که قبلا هم در ان مکان زندگی کرده بود در شمال شرقی زادگاهش یعنی شیراز.<br />
در قرن هفتم به دستور وزیر اباقاخان بر فراز مکان دفن ایشان مقبره ای بنا شد که در سال 982 توسط یعقوب ذوالقدر حاکم وقت فارس ویران شد و دوباره در سال 1187 &nbsp;ه.ق به دستور کریم خان زند عمارتی زیبا بنا شد<br />
فصیح الملک یکی دیگر از شاعران شیرازی در قسمت شرقی این عمارت دفن شده&zwnj;است. در نهایت در سال 1331 شمسی توسط انجمن آثار ملی بنای کنونی مقبره سعدی ساخته شد.</span></h2>

<p><span style="font-size:16px;"><img alt="" src="https://ravaad.ir/uploadfile/file_portal/site_7178_web/file_portal_end/بخش-محتوایی-سایت/سعدی-شیرازی/editor/20220904_120900.jpg" style="float: left; margin: 2px; border-width: 1px; border-style: solid; height: 267px; width: 400px;" /></span></p>

<h3><br />
<span style="font-size:17px;"><strong>روز سعدی</strong></span></h3>

<h2><br />
<span style="font-size:16px;">از سال هزار و سیصد و هشتاد و یک هجری شمسی مرکز سعدی شناسی یکم اردیبهشت ماه را روز سعدی اعلام کرد و از سال هزار و سیصد و هشتاد و نه از طرف نهادهای داخلی و خارجی همان تاریخ به روز سعدی شناخته می‌شود.</span><br />
&nbsp;</h2>

<p><img alt="" src="https://ravaad.ir/uploadfile/file_portal/site_7178_web/file_portal_end/بخش-محتوایی-سایت/سعدی-شیرازی/editor/20220904_121049.png" /></p>

<p><span style="font-size:16px;">در این حکایت بوستان،&nbsp; هنر سعدی به بهترین وجه نشان داده می‌شود. سعدی شاعری،&nbsp;مردم شناسی، جامعه شناسی، فقه و دین را یک جا در این حکایت زیبا جمع کرده است. این حکایت پر از گفتمان است. پیری که با واج آرایی (پ) در بیت اول معرفی می‌شود، در ادامه&nbsp;&nbsp;فضولی می‌کند و گرفتار می‌شود و...&nbsp;</span></p>

<p>&nbsp;</p>

<p>&nbsp;</p>

<p><img alt="" src="https://ravaad.ir/uploadfile/file_portal/site_7178_web/file_portal_end/بخش-محتوایی-سایت/سعدی-شیرازی/editor/20220904_121427.jpg" /></p>

<p style="text-align: center;"><span style="font-size:16px;">چنین گفت پیری پسندیده هوش &nbsp; &nbsp; &nbsp;خوش آید سخنهای پیران به گوش<br />
که در هند رفتم به کنجی فراز &nbsp; &nbsp; &nbsp; چه دیدم؟ چو یلدا سیاهی&nbsp; &nbsp;دراز<br />
تو گفتی که عفریت بلقیس بود &nbsp; &nbsp; &nbsp; به زشتی&nbsp; &nbsp;نمودار&nbsp; &nbsp;ابلیس&nbsp; بود<br />
در آغوش وی دختری چون قمر &nbsp; &nbsp;فرو برده دندان&nbsp; &nbsp;به&nbsp; &nbsp;لبهاش در<br />
چنان تنگش آورده اندر کنار &nbsp; &nbsp; که پنداری اللیل یغشی النهار<br />
مرا امر معروف دامن گرفت &nbsp; &nbsp; &nbsp;فضول آتشی گشت و در من گرفت<br />
طلب کردم از پیش و پس چوب و سنگ &nbsp;که ای نا خدا ترس بی نام و ننگ<br />
به تشنیع و دشنام و آشوب و زجر &nbsp; &nbsp; سپید از سیه فرق کردم چو فجر<br />
شد آن ابر ناخوش ز بالای باغ &nbsp; &nbsp; پدید آمد آن بیضه از زیر زاغ<br />
ز لا حولم آن دیوهیکل بجست &nbsp; &nbsp;پری پیکر اندر من آویخت دست<br />
که ای زرق سجادهٔ دلق پوش &nbsp; &nbsp; &nbsp; سیه&zwnj;کار دنیاخر دین&zwnj;فروش<br />
مرا عمرها دل ز کف رفته بود &nbsp;بر این شخص و جان بر وی آشفته بود<br />
کنون پخته شد لقمه خام من &nbsp; &nbsp; که گرمش به در کردی از کام من<br />
تظلم برآورد و فریاد خواند &nbsp; &nbsp; که شفقت بر افتاد و رحمت نماند<br />
نماند از جوانان کسی دستگیر &nbsp; &nbsp;که بستاندم داد از این مرد پیر؟<br />
که شرمش نیاید ز پیری همی &nbsp; &nbsp; زدن دست در ستر نامحرمی<br />
همی کرد فریاد و دامن به چنگ &nbsp; &nbsp;مرا مانده سر در گریبان ز ننگ<br />
فرو گفت عقلم به گوش ضمیر &nbsp; &nbsp;که از جامه بیرون روم همچو سیر<br />
نه خصمی که با او برآیی به داو &nbsp; &nbsp; بگرداندت گرد گیتی به گاو<br />
برهنه دوان رفتم از پیش زن &nbsp; &nbsp; که در دست او جامه بهتر که من<br />
پس از مدتی کرد بر من گذار &nbsp; &nbsp; که می&zwnj;دانیم؟ گفتمش زینهار!<br />
که من توبه کردم به دست تو بر &nbsp; &nbsp;که گرد فضولی نگردم دگر<br />
کسی را نیاید چنین کار پیش &nbsp; &nbsp;که عاقل نشیند پس کار خویش<br />
از آن شنعت این پند برداشتم &nbsp; &nbsp; &nbsp; دگر دیده نادیده انگاشتم<br />
زبان در کش ار عقل داری و هوش &nbsp; چو سعدی سخن گوی ور نه خموش</span></p>

<p style="text-align: center;">&nbsp;</p>

<p style="text-align: left;">&nbsp;</p>

<p style="text-align: left;"><span style="font-size:16px;">منابع:</span></p>

<p style="text-align: left;"><span style="font-size:16px;">حدیث خوش سعدی دربارۀ زندگی و اندیشۀ سعدی از دکتر عبدالحسین زرین&zwnj;کوب.</span></p>

<p style="text-align: left;">https://fa.wikipedia.org/wiki/%D8%B3%D8%B9%D8%AF%DB%8C</p>

<p style="text-align: left;">&nbsp;</p>

<p style="text-align: left;">&nbsp;</p>

<p style="text-align: left;">بشنویم یکی از زیباترین شعر های&nbsp;<a href="https://www.aparat.com/v/u3RQ5/%D8%B2%D9%86%D8%AF%DA%AF%DB%8C%D9%86%D8%A7%D9%85%D9%87_%26laquo%3B%D8%B3%D8%B9%D8%AF%DB%8C_%D8%B4%DB%8C%D8%B1%D8%A7%D8%B2%DB%8C%26raquo%3B__%D8%A7%D8%B3%D8%AA%D8%A7%D8%AF_%D8%B3%D8%AE%D9%86">سعدی</a>&nbsp;را.</p>

<p style="text-align: left;">&nbsp;</p>

<p style="text-align: left;">&nbsp;</p>

<p style="text-align: left;">&nbsp;</p>

<p style="text-align: left;">مقاله های دیگر:</p>

<p style="text-align: left;"><a href="https://ravaad.ir/243518/hafez">مقاله جامع حافظ</a></p>