مقدمه ی کتاب به خامه ی «پارسا» این گونه نوشته شده است: «زمانی که کتابِ «چشم هایش» انتشار یافت خیلی ها گفتند که استاد ماکان، قهرمانِ داستان، کمال الملک است، خیلی ها هم اظهار عقیده کردند که ارانی است. بعضی ها هم که خود را در کار هنر وارد میدانستند مدعی شدند که علوی با ترکیبی از خودش و این دو نفر پرسوناژ اصلی داستان را ساخته است. او در آن زمان در برابر تمام این اظهار عقیده ها سکوت میکرد و اگر کسی با سماجت از او درباره ی استاد ماکان میپرسید، به یک کلمه ی «نمی دانم» اکتفا میکرد؛ اما چندسال پیش از مرگش وقتی کسی از او پرسید: «آقا بزرگ، این استاد ماکان کیست؟» محجوبانه و مظلومانه جواب داد:
«خودم».
و من فکر میکنم که «فرود» هم کسی جز خودِ آقا بزرگ نیست.
***********************
در نویسندگی به ذائقۀ مخاطب و مقتضیات زمان توجه میشود. مثلاًً در قرن شش عربی دانی و فضل فروشی هنر محسوب میشد که در حال حاضر چنین ذائقه ای وجود ندارد. برای این که هنرمند بتواند موفق شود و در قلوب و نفوس تأثیر گذارد، باید مقتضای زمان خود را بشناسد و متناسب با آن بنویسد. سؤالی که پیش میآید آن است که خواندن متون قدیم چه فایده ای دارد؟ یکی از فواید آن همین است که بفهمیم نصرالله منشی با هوش و خلاقیت خو د کلیله را به گونه ای بازنویسی کرد که تا مدت ها مورد قبول بود و ما در زمان فعلی باید چطور بنویسیم تا مخاطب تنگ حوصله و ماشینی امروز را راضی نگاه داریم.
نصرالله منشی فهمید که باید در نویسندگی تشبّه به شعر کند، از سجع و دیگر زیبایی های کلامی بهره ببرد و ما امروز میدانیم که باید ساده و به ایجاز بنویسیم، از متون ادب فارسی بهره ببریم و به تناسب نه به افراط از اشعار زیبا استفاده کنیم و با ایجاز و به کوتاهی فکر خودمان را به مخاطب منتقل کنیم. بنابراین در این دوره خبر بر وصف رجحان دارد، عکس آن چیزی که در دورۀ کلیله رواج داشت. مخاطب امروز تشنۀ یادگیری است و به دنبال اطلاعات است. باید اطلاعات خود را به زبان ساده و درست بنویسیم. از هر گونه فضل فروشی و تفاخر به دانایی و آگاهی اجتناب کنیم، در حین نوشتن اگر مطلبی را برای نشان دادن هنر و سواد خود مینویسیم حذف کنیم و مطمئن باشیم که مخاطب امروز خودبرتربینی نویسنده را نمیپسندد. خلاصه اینکه:
1- اگر حرفی برای گفتن داریم، بنویسیم.
2- ساده بنویسیم.
3- درست نویسی را بیاموزیم.
4- آغاز و مقطع کلام را طوفانی و زیبا و موجز بنویسیم.
5- و ....
فاطمه حکیما
بستن دیگر باز نشو! |