menuordersearch
ravaad.ir

تکامل خط

عبارت مورد نظر خود را جستجو کنید ...
۱۳۹۹/۱۲/۱۳ چهارشنبه
(21)
(1)
تکامل خط
تکامل  خط

تکامل خط (از پیدایش تا تکامل)

خط، یا نظام نوشتاری، ابزاری برای ثبت یک زبان به کمک نشانه های دیداری یا بساوایی است.

خَط، دبیره یا زبان‌نگاره یا سامانه نوشتاری، هنر یا وسیله‌ای برای ثبت و نوشتن اندیشه‌ها با استفاده از نشانه‌ها است که به چشم آشنا باشد و دیده شود. در واقع، بشر از زمانی که خواست آنچه را می‌اندیشد نقش کند، به جهان خط و نگارش، گام نهاد.

خط به لحاظ لغوی با قلم نوشتن است و با کتابت و تحریر و رقم به یک معنی است ودر صنعت اهل قلم عبارت است از نوشتن صورتها و شکلهای حروف در حال انفراد و چگونگی ترکیب آنها در تشکیل جمله ها و سطها که دلالت برنیات درونی انسان می‌کند و آن از خصایص انسانی است که از قوه به فصل می‌رسد و اورا سایر حیوانات ممتاز می‌سازد و حوائج مادی و معنوی از آن برآورده و امور اجتماع تنظیم می‌شود و قراردادها و پیمانها دستخوش تغییر نمی‌گردد.
(علی اکبر دهخدا (1365 )، لغت نامه ،موسسه لغت نامه دهخدا ،تهران ،جلد 21 ،ص620 .)

 


خط در مقایسه با زبان تاریخچه ای جوان تر دارد. انسان ها هزاران سال پیش از ابداع زبان برای بیان مافی الضمیر خود خط را اختراع کرده است. نخستین نشانه های پیدایی خط الفبایی در کتیبه هایی به جا مانده است که عمر سه هزار ساله دارد. اختراع خط را به تمدن سومر نسبت می‌دهند. خط سومری ها را میخی می‌نامند. این خط قراردادی بوده است. خط میخی در هزاره ی چهارم قبل از میلاد اختراع شده است.

 

پیدایش خط و تحولات آن

در پژوهش‌های باستان نظرات متفاوتی دربارۀ تاریخچۀ پیدایش خط مطرح شده‌است. دربارۀ اختراع خط نیز مانند پیدایش زبان افسانه و داستان وجود دارد، اما بسیاری از پژوهشگران معتقدند که سومری‌ها پیشگامان پیدایش خط بوده‌اند. سومری‌ها حدود 3200 ق. م. برای خط علاماتی شبیه به میخ عمودی، مایل و افقی که بالغ بر 600 علامت بود ایجاد کردند. پس از مدتی آن علامات زیاد به تعداد 150 – 100 علامت تقلیل یافت. این خط در ابتدا مخلوطی از دو مرحلۀ صوتی و رمزی بوده‌است. این خط اصلی اندیشه‌نگار داشت و در اغلب کشورهای آسیایی غربی آن روزگار رواج داشته‌است. بسیاری از پژوهشگران منشأ خطوط فینیقی، بابلی و... را همان خط میخی سومری می‌دانند و اقوام فینیقی را مبدعان الفبا دانسته‌اند که اساس الفبای امروز بر مبنای الفبای آن‌هاست، اما پیش از تاریخ‌های مذکور نیز صورت‌های ابتدایی خط وجود داشته‌است.


(حبیب الله فضائلی (1350 )، اطلس خط ،انجمن آثار ملی اصفهان ،اصفهان ،صص43-42 .)

صورت های ابتدایی خط:
1_تصویر نگاری:
خط تصویری را نباید با نقاشی اشتباه گرفت اگر چه مرز معینی میان‌ آنها نیست هر تصویرنگار تصویری مستقیم از شی ای است که نمایندۀ آن به شمار می‌رود. در اینجا میان صورت و معنای نشانه رابطه‌ای قراردادی وجود دارد. این صورت اولیه نوشتار هیچگونه ارتباط مستقیمی با زبان گفتاری نداشته است، زیرا این تصاویر معرف اشیای موجود در جهان بوده‌اند نه بیانگر نام‌های این اشیا در زبان.
    (یوهانس فریدریش،تاریخ خط های جهان وسیر تحولات‌ آنها تا امروز،ترجمه فیروز رفاهی،ص18)

2_اندیشه نگاری:
به مرور و در طول تاریخ استفاده از نمادهای دیداری، حرکتی از عینیت به انتزاع تغییر یافته است و با ساده‌تر و همگانی‌تر شدن تصاویر و استفاده از آن‌ها برای بیان مفاهیمی دیگر، تصویرنگاری کمرنگ شده و جای خود را به اندیشه‌نگاری داده است. در خط اندیشه نگار اندیشه به طور مستقیم منتقل می‌گردد. مثل استفاده از پا برای راه رفتن و کبوتر برای صلح و مار برای دشمنی و درخت برای تازگی یا سبزی و حتی زندگی و مربع برای زمین و... استفاده می‌شده استکه خود مزایا و معایبی داشته است.


مزايا :
ا_ به زبان خاصی تعلق ندارد؛
۲_ هر کس با هر زبانی میتواند آن را بخواند.


معایب:
تعداد اشکال زیادی که باید حفظ شود. مثلاً در خط چینی برای مقاصد ادبی حدود ۹۰۰۰ و برای مقاصد روزمره حدود ۲۰۰۰ تا شکل یا در خطر هیروگلیف بیش از ۵۰۰ حرف باید حفظ بشود.
خط چینی نوعی اندیشه نگار است به دلیل اینکه این ز
بان برای به کارگیری چنین خطی مناسب است. نشانه هایی مانند & يا $ يا @ و علامت تیک به معنی درست و نظیر آنها در خط لاتین نیز اندیشه نگارند.
(سید سیاوش مصطفوی، بررسی پیدایش و تکامل خط در ایران و جهان)

 

تکامل خط

 

3_واژه نگار ها :


در خط واژه ای، هر واژه مستقلا با اشاره تصویری خاصی نمایش داده می‌شود. این خط در مقایسه با خط اندیشه نگار قدمی مهم به جلو به حساب می‌آید؛ زیرا خط واژه ای مفهوم کلی خبر را نمی‌رساند، بلکه خبر بیان شده را به یاری واژه ها تثبیت میکند. از این واقعیت که در مراحل نخستین خط، تصویر فکر را القاء میکرد و صوت موردنظر نبود، میتوان به این نتیجه رسید که عناصر فلکتیو- یعنی جزء پسین قابل صرف تغییرپذیر، ممکن است در خط منعکس نشود. يقينا نظم واژه ها تجسم خود را در ترتیب تداوم اشارات تصویری می‌یابد و دانستن همین مسأله برای آن دسته از کسانی که خواهان فهميدن زبان از روی بافت دستوری آن هستند، ضروری است.
    (یوهانس فریدریش،تاریخ خط های جهان وسیر تحولات‌ آنها تا امروز،ترجمه فیروز رفاهی،ص25)

 

4_وا آنگارها :


با گذر زمان و تکامل ادوار خط، عناصر اندیشه‌نگار، که حاکی از مفهومی کامل یا واژه‌ای منفرد بودند، پشت سر گذارده شدند و عناصرآوایی در نهایت در قالب الگوهای هجایی، همخوانی و الفبایی تبلور یافتند. خط آوانگار بسیار پیچیده تر از خط اندیشه نگار است. زیرا در خط اندیشه نگار مفهوم به طور مستقيم انتقال پیدا میکند و اما در خط آوانگار برای نوشتن ابتدا باید مفهوم به آوایی از یک زبان خاص منتقل شود سپس بر روی سنگ یا صفحه یا هر چیز دیگری نقاشی یا حکاکی شود. این نشانه ها اغلب با مفهوم هیچ نزدیکی یا اتباطی ندارند.

مزايا :
نسبت به خطر اندیشه نگار تعداد علامت های کمتری بایدحفظ شود.(حداکثر ۷۰ و حداقل ۲۰ تا )


معایب :
وابسته به یک زبان خاص هستند. برای نوشتن باید ابتدا اندیشه به آوا برگردانده شود سپس به آوا به نشانه های قراردای تبدیل شده و نشانه به آواهای آن زمان برگردانده شود و در نهایت روی کاغذ بیاید که کار سختی است.
    (سید سیاوش مصطفوی، بررسی پیدایش و تکامل خط در ایران و جهان)

تاریخ خط در ایران قدیم :
در روایات زردشتی از داستانهای ملی ایران چنین آمده است که طهمورث پیشدادی پس از آنکه بر اهریمن پیروز شد هفت گونه خط را که بکسی یاد نمیداد بزور از او فرا گرفت. در اسناد سریانی آمده است که زردشت کتاب اوستارا به هفت زبان سریانی و فارسی و آرامی و سگستانی و مروزی و یونانی و عبری نوشته است. آیا هر یک از این زبانها خطی نداشته‌اند؟ مامیدانیم که در ایران پیش از اسلام خط سریانی و خط میخی برای پارسی باستان و خط آرامی و یونانی و عبری در میان یهود ایران رواج داشته است. پس میتوان گفت که برای زبان سگستانی(سیستانی) و مروزی(زبان مرو)نیز خطی بکار برده‌اند
معمولا واضع خط را در جهان فنیقیان میدانند. این نکته تنها درباره‌ی ملل سامی درست است و ملل آریائی مخصوصاً در هند شاید پیش از فنیقیان خطهای دیگری اختراع کرده‌اند که از سلسلهی خطوط سامی مأخوذ از خط فنیقی نیست
در ایران ما خط داستانی بسیار مفصل دارد و موضوع به اندازه‌ای وسیعی است که میتوان کتاب جداگانه‌ای در تاریخ خط در ایران نوشت. کسانی که درین زمینه اندکی ممارست بکنند فوراً بنکتهی مهمی برمیخورند و آن اینست که نیاکان بزرگوار ما درین مدت دو هزار و پانصد سال که ما تاریخ مدون و معروف داریم هرگز در هیچ خطی تعصب نورزیده‌اند و هر زمان که خط آسان‌تر و بهتری‌پیدا شده است در پذیرفتن آن درنگ نکرده‌اند
فارسی زبانی هندواروپائی از شاخه هندوایرانی و زیرشاخه زبانهای ایرانی است. پیشینه کهن فارسی نو به ایرانی باستان باز می‌گردد. از ایرانی باستان، زبانهای مادی یا اوستایی ،پارسی باستان، زبان سکایی و فارسی نو پدید آمدند. این زبان ها تقریبا با هم همزمان بوده اند و بر یکدیگر پیشینگی نداشتند. در زمان هخامنشیان، پارسی باستان، زبان رسمی امپراتوری می‌شود.
    (سید سیاوش مصطفوی، بررسی پیدایش و تکامل خط در ایران و جهان)

1_خط و زبان اوستایی:
زبان پارسی میانه یا پهلوی به عنوان زبان ادبی اشکانیان (۲۵۹ قبل از میلاد تا ۲۲۱ میلادی) و ساسانیان (از سال ۲۲۱ تا ۵۹۲ میلادی) در روی سکه های پاپیروسها و کتیبه ها تا عصر ما باقی مانده است. آنها از خطی استفاده کرده اند که نه تنها از خط غيرهجایی آرامی اقتباس شده، بلکه از این جهت که صائتها را به طور دقیق افاده نمیکند و نوشتن صانتهای آغازین بعد از الف در آن دقیق نیست، شبیه خط آرامی است .
خط اوستایی در قرن سوم قبل از میلاد ایجاد شده است؛ یعنی هنگامی که حفظ کتاب مقدس اوستا، که به زبان مرده باستانی نوشته شده بود، برای نسلهای بعدی در شکل نوشتاری ضرورت یافت. تعداد اشارات الفبای اوستایی همراه با ۲۰ اشاره الفبای پهلوی، به ۹۸ می‌رسد. این اشارات علیرغم آن که از لحاظ خارجی شبیه خط پهلوی و نهایتا آرامی هستند و براساس الگوی سامی از راست به چپ نوشته می‌شوند، تأثيراتی از یونانی گرفته اند. در خط اوستایی اشارہ صائت وجود دارد و به همین
جهت از لحاظ آوایی دقیق است و در آن مصونهای آغازین بدون اضافه کردن الف نوشته می‌شوند. بدین ترتیب، خط اوستایی به عنوان آمیزه ای از شکل خارجی خط سامی و خصوصیت داخلی خط یونانی خودنمایی میکند.

    (یوهانس فریدریش،تاریخ خط های جهان وسیر تحولات‌ آنها تا امروز،ترجمه فیروز رفاهی،ص 154)

2_ خط و زبان پارسی باستان :
زبان فارسی باستان که در دوران پیش از حمله اسکندر به ایران زبان در بار هخامنشی بوده از زبانهای ایرانی جنوب غربی است. این زبان با زبان مادی فاصله ای بسیار نزدیک داشته که احتمالا دو گویش از یک زبان بوده اند. زبان فارسی باستان که از زبانهای ایرانی و اروپایی محسوب می‌شود که احتمالا در پدیده مهاجرت آریاییان به همراه زبانهای مادی و اوستایی وارد فلات ایران شده است. این زبان پیش از ورود به سرزمین پارس در جنوب غربی ایران، بر اساس آنچه از کتیبه شلمانسر سوم، پادشاه آشوری بدست آمده در حوالی دریاچه ارومیه رایج بوده است. در این کتیبه که به سده نهم پیش از میلاد باز می‌گردد برای نخستین بار نام پارس در زبان آشوری بصورت پارسوا ذکر شده است. واژه پارسوا( partwa) شکل قدیمی تر واژه پارس( parsa) دانسته شده است. نخستین سند رسمی زبان فارسی باستان کتیبه بیستون در حوالی کرمانشاه است که به فرمان داریوش یکم نوشته شده است. داریوش که این کتیبه از زبان او نقل شده، زبان بکار رفته در آن را زبان آریایی معرفی می‌کند. به همین جهت احتمال این وجود دارد که زبان مادی و فارسی باستان و نیز زبان های شرقی ایرانی همگی تحت نام آریایی بوده و گویشها و لهجه هایی جداگانه در هر منطقه داشته اند. دوره آغاز تکلم به زبان فارسی باستان در میان پارسیان مشخص نیست اما از شواهد و قرائن زبان شناختی و مقایسه با زبانهای اوستایی و سنسکریت که هم دوره زبان فارسی باستان هستند چنین به نظر می‌رسد که زبان فارسی باستان مدتها پیش از دوره هخامنشیان نین تکلم می‌شد و اشتباههای نگارشی و دستوری در کتیبه های متاخر دوره هخامنشی این حقیقت را القا می‌کند که فارسی باستان در دهه های پایانی حکومت مزبور احتمالا زبانی خاموش بوده است. زبان فارسی باستان یکی از معدود زبانهای هندواروپایی دوره باستان است که در زمان رواجش مکتوب شده و اسناد مطالعه زبانی برای امروز بجای گذاشته و از این رو در بسیاری از پژوهشهای زبان شناختی به عنوان ثابت بکار میرود. زبان فارسی میانه یا پهلوی ساسانی که زبان رسمی ایران در دوره ساسانی بوده از فارسی باستان منشعب شده است. زبان فارسی و سایر زبانهای ایرانی جنوب غربی که از زیر مجموعه های زبان پهلوی ساسانی هستند همگی از فارسی باستان ریشه گرفته اند

دگرگونی زمانی فارسی باستان :


کتیبه های سده چهارم پیش از میلادی در دوره هخامنشی که به اردشیر دوم و اردشیر سوم هخامنشی مربوط می‌شود ضمن داشتن اشکالات و تفاوتهای بسیار با زبان فارسی بکار رفته در کتیبه های قدیمی تر مانند بیستون، خبر از انقلاب و دگرگونی زبان فارسی در آن دوره را می‌دهد که گاهی به فارسی پیشامیانہ یا فارسی باستان متاخر موسوم شده است. زبان فارسی باستان در این دوره به فارسی میانه تبدیل شد که آن زبان نیز بعدها فارسی نو را پدید آورد. پروفسور ژيلبر لازار ایرانشناس مشهور اهل فرانسه در این مورد اینچنین گفته است:
زبانی که امروزه به نام فارسی نو میشناسیم و در دوران نخستین اسلامی به پارسی دری شهره بود را میتوان به عنوان دنباله زبان فارسی میانه، که زبان رسمی، دینی و ادبی ایران ساسانی بود طبقه بندی کرد که خود این زبان اخیر نیز بازمانده زبان فارسی باستان، زبان در بار هخامنشیان بوده است. برخلاف سایر گویشها و زبانهای باستانی و جدید ایرانی مانند اوستایی، پارتی، سغدی، کردی، پشتو و غیره، زبان فارسی نو بدنبال فارسی میانه در نمودار درختی زبانهای ایرانی در امتداد یکدیگر قرار می‌گیرند.. زبان فارسی میانه که به دنبال فارسی باستان پدید آمد را گاهی پهلوی نیز نامیده اند. این زبان پس از دگرگونی گسترده زبان فارسی باستان هم در آواشناسی و هم در ساختار و دستور زبان بصورتی ساده تر از نیای باستانی خود شکل گرفت. آثار به این زبان آثار به جا مانده از این زبان به خط میخی هخامنشی است که از قرن ششم تا قرن چهارم پیش از میلاد نگارش یافته اند. البته یک نمونه کتیبه هم در نقش رستم یافت شده است که به نظر می‌آید به زبان پارسی باستان است ولیکن به خط آرامی نوشته شده است و احتمال می‌رود که بعد از دوره هخامنشی تحریر شده باشد. تنها چند واژه از آن تا کنون خوانده شده است.

خط زبان سکایی باستان :


در معنی عام این اصطلاحات به گویش های ایرانی قبایل متعدد سکاها اطلاق می‌شود. سکاها از هزارهء اول پیش از میلاد مسیح تا هزاره اول میلادی، منطقه وسیعی را از کناره های دریای سیاه تا مرزهای چین در تصرف داشتند. این قبایل در نوشته های فارسی باستان -saka، در منابع یونانی skuthai نامیده شده اند. با این همه، در چنین معنای وسیعی، کلمہء سکا، در زمان و مکان، معنای بیش از حد مبهم و نامشخصی پیدا می‌کند به همین جهت زبان قبایل سکائی غربی را که در دوره باستان در مناطق شمال دریای سیاه وجود داشته و اسم های خاص و نامهای قبایل آنها در نوشته های یونانی باقی مانده معمولا sythian و Sythique می‌نامند. در کتیبه های فارسی باستان از چهار دسته قبایل سکائی زیر نام برده شده است : سکاهای تیز خود، سکاهای آن سوی سغد، سکاهای نوشندهء هوم، سکاهای آن سوی دریا. آثار سکایی باستان از زبان سکایی باستان هیچ اثر مکتوبی تا کنون کشف نشده است. با این وجود در برخی منابع ایرانی، یونانی و آشوری شماری از واژگان سکایی باستان که عمدتا نامهای خاص هستند بجای مانده است. پس از انقلاب زبانی دوره باستان و ورود زبانهای ایرانی به دوره میانه زبان سکایی در شرق ایران زمین به صورت دو گویش ختنی و تمشقی باقی ماند که از آن دو گویش آثاری امروزه در دست داریم. آثار سکایی میانه را به دو دستهء زبان سکایی ختنی یا ختنی و سکایی تو مشوق تقسیم می‌کنند. زبان ساکا، نامی مشترک برای این دو زبان است. آثار تومشوق از نظر زبانی کهنه ترند. گویش دیگر زبان ختنی در ناحیهء تومشوق در شمال شرقی کاشغر متداول بوده است که اسناد چندانی از آن برجای نمانده و آنچه به دست آمده نیز هنوز درست خوانده نشده است.
نمونه ای از واژگان سکایی برجای مانده از زبان قدیم آنها نوشته ای بر جای نمانده است، اما از زبان سکاهای مغرب که در کنارهء دریای سیاه و جنوب روسیه زندگی می‌کرده اند تعدادی واژه در کتابهای یونانی و لاتین باقی مانده است. چند نمونه از واژه های سکایی غربی عبارتند از:
   aspa:اسب     atar: آذر     carma: چرم     gausa:گوش         hapta:هفت.

     (سید سیاوش مصطفوی، بررسی پیدایش و تکامل خط در ایران و جهان)
    (یوهانس فریدریش،تاریخ خط های جهان وسیر تحولات‌ آنها تا امروز،ترجمه فیروز رفاهی،ص 154)


فارسی نو یا خط پس از اسلام
در این قسمت تاریخ خط فارسی همان تاریخ خط عربی است. که ابتدا اما تاریخ خط عربی به اجمال ذکر می‌کنیم. بنابر گفته ی جرجی زیدان چنین است. اعراب حجاز مدرکی دال بر خط و سواد داشتن خود ندارند، ولی از اعراب شمال و جنوب حجاز آثار کتابت بسیار به دست است که معروفترین این مردمان مردم یمنی اند که با حروف مسند می‌نوشتند و دیگر نبطی های شمال اند که خطشان نبطی است. مردم حجاز که بر اثر صحرانشینی از کتابت خط بی بهره ماندند، کمی پیش از اسلام به عراق و شام می‌رفتند و به طور عاریت از نوشتن عراقیان و شامیان استفاده می‌کردند و چون به حجاز می‌آمدند، عربی خود را با حروف نبطی یا سریانی و عبرانی می‌نوشتند. خط سریانی و نبطی بعد از فتوحات اسلام نیز میان اعراب باقی ماند و تدریجاً از نبطی، خط نسخ پدید آمد و از سریانی، خط کوفی.

خط کوفی در ابتدا به خط حیسری مشهور بود و بعدها که مسلمانان کوفه را در نزدیکی حیره ساختند، این خط نام کوفی گرفت. سریانیهای مقیم عراق خط خود را با چند قلم می‌نوشتند که از آن جمله، خط مشهور به سطرنجیلی مخصوص کتابت تورات و انجیل بوده است.

عربها در قرن اول پس از اسلام این خط (سطرنجیلی) را از سریانی اقتباس کردند و یکی از وسائل نهضت آنان همین خط بوده است. بعدها خط کوفی از همان خط پديد آمد و هر دو خط از هر جهت به هم شبیه هستند.

مورخین درباره ی شهری که خط از آنجا به حجاز آمده، اختلاف نظر دارند و به قول مشهور خط سریانی از شهر قدیمی انبار به حجاز آمده است. و می‌گویند مردی به نام بشر بن عبدالملک کندی برادر اکیدر بن عبدالملک فرمانروای دومة الجندل، آن خط را در شهر انبار آموخت و از آنجا به مکه آمده صهبا دختر حرب بن امیه، یعنی خواهر ابوسفیان را ترویج کرد و عده ای از مردم قریش نوشتن خط سریانی را از داماد خود بشر بن عبدالملک آموختند و چون اسلام پدید آمد، بسیاری از مردم قریش مقیم مکه خواندن و نوشتن می‌دانستند تا آنجا که پاره ای گمان کردند سفیان بن امیه اول کسی بود که خطر سریانی را به حجاز آورد. باری عربها در سفرهای بازرگانی که به شام می‌رفتند خط نبطی را از مردم حوران و از عراق خط کوفی را آورده اند و همانطور که تورات به خط » سطرنجیلی تحریر مییافت، آنها قرآن را با خط کوفی» نوشتند در «خط کوفی» و خط «سطرنجیلی» چنین رسم است که اگر الف ممدود در وسط کلمه واقع می‌شد، در کتابت می‌افتاد چنانکه در اوابل اسلام مخصوصا در تحریر قرآن این قاعده کاملا مراعات می‌شد و به جای «کتاب» (کتب) و به جای «ظالمين) (ظلمین) می‌نوشتند.
    (سید سیاوش مصطفوی، بررسی پیدایش و تکامل خط در ایران و جهان)

 

پس از آمدن اسلام، عربهای حجاز با نوشتن آشنا بودند، ولی عده ی کمی از آنها نوشتن میتوانستند و آنان از بزرگان صحابه شدند که بعضی از آنها «علی بن ابیطالب) و (طلحه بن عبیدالله) بودند. در زمان خلفای راشدین و بنی امیه، قرآن را به خط کوفی می‌نوشتند و مشهورترین قرآن نویس بنی امیہ، مردی بود قطبه نام و خیلی خوشخط بود و به علاوه خط کوفی را با چهار قلم مینگاشت. در اوائل دولت عباسی دوازده قلم خطر به شرح زیر معمول بود:
1 - قلم جلیل
۲- قلم سجلات
3- قلم دیباج
4 - قلم اسطور مار کبیر
5- ثلاثين
6- قلم زنید
۷- قلم مفتح
۸- قلم حرم
۹_قلم مد مرات
۱۰- قلم عمود
۱۱- قلم قصص
۱۲- قلم حرفاج.
در زمان مأمون نویسندگی اهمیت پیدا کرد و نویسندگان در نیکو ساختن خط به مسابقه پرداختند و چندین قلم دیگر به نام قلم مرصع، قلم نساخ، قلم رقاع، قلم غبار الحليه، قلم ریاسی. و در نتیجه، خط کوفی به بیست شکل در آمد. اما خط نبطی یا نسخ، بهمان شکل سابق در میان مردم و برای تحریرات غیررسمی معمول بود تا آنکه ابن مقله خطاط مشهور متوفی به سال ۳۲۸ ه. ق با نبوغ خود خط نسخ را به صورت نیکویی در آورد و آنرا جزء خطوط رسمی دولتی قرار داد و خطی که امروز معمول است، همان خط اصلی ابن مقله است. مشهور است که ابن مقله خط نسخ را از خط کوفی استخراج کرده است، ولی واقع آنست که خط کوفی و نبطی هر دو از اوائل اسلام معمول بوده و چنانکه گفته شد، کوفی را برای کتابت قرآن و امثال آن به کار می‌بردند و نبطی در مکاتبات رسمی استعمال می‌شد. و ابن مقله اصلاحاتی در خط نسخ نمود و آنرا برای نوشتن قرآن شایسته و مناسب ساخت. سپس به مرور زمان، خط نسخ فروعی پیدا کرد و به طور کلی دو خط نسخ و کوفی در کتابت عربی معمول گشت و هر کدام از آن شاخه هایی داشت که در قرن هفتم هجری مشهورترین آن به قرار زیر بوده است: ثلث، نسخ، ریحانی، تعلیقی و رقاع اهمين قسم خطاطان بسیاری بوجود آمدند و کتابها و رساله هایی درباره خط و خطاطی پرداختند.

    (سید سیاوش مصطفوی، بررسی پیدایش و تکامل خط در ایران و جهان)
درباره ی تاریخ خط فارسی در تذکره ی مرآت الخيال آمده است که انواع خطوط فارسی شامل: ثلث، رقاع، نسخ، توقیع، محقق و ریحان است و باز در آنجا آمده که خط هفتم تعلیق است که از رقاع و توقيع برآمده. پس از ذکر انواع خطوط مزبور نویسنده ی مرآت الخيال می‌آورد» :گویند که از متقدمین خواجه تاج سلمان این خطها را خوب مینوشت و خط هفتم که تعلیق باشد میر علی تبریزی در زمان امیر تیمور صاحبقران از نسخ و تعلیق استنباط نمود. خط فارسی رافع اقلامی است از جمله: اجازت، تعليق، توقيع، ثلث، جلی، جلی دیوانی، دیوانی، رقاع رقعه)، ریحانی، سنبلی، سیاقت، شجری، شکسته، شکسته ی نستعلیق و کوفی یا نسخ خطوط اصلی و متداول عصر حاضر در ایران ترتیب زمانی و پیدایش خطوط اصلی چنین است:
١- کوفی
۲- محقق
۳- ریحان
4- ثلث
5- نسخ
6- تعليق
۷- دیوانی
۸- رقعه
۹- نستعلیق
۱۰- شکسته نستعلیق

    (سید سیاوش مصطفوی، بررسی پیدایش و تکامل خط در ایران و جهان)

خط کوفی شرقی مشتمل بر انواع زیر است:
الف - کوفی ساده
ب ۔ کوفی تزئینی
ج- کوفی بنایی ( معقلی)


1- کوفی
در صدر اسلام با انتخاب خط کوفی به عنوان خط کتابت قرآن دوران ترقی و تکامل آن آغاز گردید. این خط اصل و ریشه تمام خطوطر اسلامی است. معروف است نخستین کسی که نقطه را برای کوفی وضع کرد شخصی به نام ابوالاسود دوئلی بود که از یاران و شاگردان حضرت علی علیه السلام به شمار می‌رفت بعد از مدتی که خط کوفی در ایران رایج شد در حدود قرن چهارم ایرانیان خط کوفی نوع خط تلفیقی به نام پیر آموز ابداع کردند که به کوفی ایرانی موسوم است. بطور کلی خط کوفی به دو دسته بزرگ تقسیم می‌شود:
۱_ کوفی شرقی
۲_کوفی غربی

خط کوفی شرقی مشتمل بر انواع زیر است:


الف - کوفی ساده
ب ۔ کوفی تزئینی
ج- کوفی بنایی ( معقلی)

    (سید سیاوش مصطفوی، بررسی پیدایش و تکامل خط در ایران و جهان)

الف_کوفی ساده : حروف این خط بصورت اصلی و بدون ملحقات یا تغییرات است ولی گاهی دسته حروف آن دراز یا پهن می‌شود. خود یا زمینه اش مزین نیست ولی می‌تواند به تنها یی یک حاشیه جالب را القاءکند.


ب ۔ کوفی تزئینی: این خط برای تزئین استفاده می‌شد و به شیوه هایی چون مشجر، مورق، مزهر، موشح نوشته میشد که کوفی تزئینی که شامل موارد فوق است از همان قرن دوم هجری به عناصر مهم اسلامی تبدیل شد و بر صفحه های قرآن سکه ها و کتیبه ها خودنمایی کرد. از دیدگاه کتیبه نویسی اوج خط کوفی تزئینی در طی قرن پنجم یعنی در عصر پادشاهان سلجوقی است و تحول شکلهای تزئینی آن تا اواخر قرن ششم ادامه پیدا کرد. بطور کلی می‌توان گفت که خطوط کوفی اعم از ساده و تزئینی آن بسیار باشکوه هستند و خطوط عمودی آنها حالتی معنوی را تداعی می‌کند.
ج ۔ کوفی بنایی ( معقلی): این خط در بسیاری از بناها و مساجد به ویژه بعد از دوره سلجوقی دیده می‌شود و در زیبایی و القای روحیه معنوی به آن سهمی بسزا دارند اساس کوفی بنایی امتدادهای افقی و عمودی و گردش خط با ضخامتی یکنواخت در راستای افقی یا عمودی است به گونه ای که تمام سطوح هندسی شکل با این نوشته های افقی و عمودی پر می‌شود. در بعضی انواع کوفی بنایی به نمونه هایی برخورد می‌کنیم که هم سیاهی و هم سفیدی بین آنها از کلماتی تشکیل شده اند که دارای معناست و اصطلاحا به آن سواد و بیاض گفته می‌شود امروزه به سبب اینکه جنبه های تزئینی در انواع کوفی بسیار فراوان است می‌توان به عنوان پایه ای برای طراحی جدید حروف الفبا در رشته گرافیک مورد استفاده قرار گیرد. بعضی از هنرمندان در سالهای اخیر با استفاده از خط کوفی و تغییر و تلفیق آن با دیگر انواع خوشنویسی، برای طراحی پوستر، نشانه، سربرگ کاغذ و دیگر کارهای مربوط به این رشته استفاده کرده اند.

2_خط محقق:
خطاطان خط محقق را پدر خطوط گفته اند. این خط از خطوط اصیل اسلامی است. خط محقق نزدیکترین خط به کوفی ساده است. در این خط اشکال حروف یکدست، یکنواخت و درشت اندام است که با فواصل منظم و بدون تداخل حروف است.

3_ خط ریحان:
خط ریحان مشتق از محقق است و خطی است ظریف و کوچک اندام و تمام ویژگیهای خط محقق را دارد ولی ظریفتر است و به همین جهت آن به گل و برگ و ریحان تشبیه کرده اند. این خط برای سهولت در نگارش ابداع شده است و خواسته اند سبک و روش محقق را در خلاصه نویسی بکار برده باشند.
4_خط ثلث:
خطاطان خط ( ثلث ) را مادر خطوط گفته اند. ثلث نوعی خوشنویسی است که از کوفی استخراج شده است. ابداع آن را به ابوعلی بن مقله بیضاوی شیرازی که در قرن سوم هجری می‌زیسته است نسبت داده اند. یکی از دلایلی که برای گذاشتن نام ثلث بر این نوع خوشنویسی آورده شده است داشتن
1/3 سطح ( خطوطی مستقیم )و 2/3 دور ( خطوط انتهایی ) در داخل کلمات آن است. از هنرمندان ثلث نویس معاصر می‌توان افراد زیر را نام برد.
١- حامد آلامدی در ترکیه ۲- هاشم محمد بغدای در عراق ۳- احمد نجفی زنجانی و 4- طاهر در ایران
الفبای کشیده و بلند و دوایر نسبتا کم عمق و باز از خصوصیات این نوع خوشنویسی است. در خط ثلث کلمات خیلی تو در تو و سوار بر یکدیگر نوشته می‌شوند به همین علت درجه خوانایی آن کم میشود. این خطر از لحاظ ظاهری بی شباهت به محقق نیست با این تفاوت که در این خط برخلاف محقق دور حروف بیشتر و اندازه | آنها کوچکتر است. ریتمی که در اثر تکرار ضربه های عمودی و بلند حروف در این خط ایجاد می‌شود القاء کننده قدرت عظمت و بزرگی است. مهمترین کاربرد خط ثلث در کتیبه نویسی است خط ثلث دارای بار مذهبی نیرومندی است و به همین لحاظ در دوره پس از انقلاب اسلامی در آثار گرافیکی برای نوشتن آیات قرآن و ادعیه بکار می‌رود. همچنین در عناوین برخی مجله ها پشت جلد کتاب و طرح تمبر و ... نیز بکار برده می‌شود.

5_خط نسخ:
خط نسخ تحت تاثیر خطوط محقق و ریحان ثلث و توقيع بدست آمده است. در قرن هفتم هجری خط نسخ بوسیله یاقوت مستعصمی که به شیوه یاقوتی (عربی ) معروف است تکامل یافت و در حدود قرن یازدهم میرزا احمد نیرینی با تغییراتی که در آن بوجود آورد به شیوه جدیدی دست یافت که به نسخ ایرانی مشهور شد. وی بزرگترین هنرمند نسخ نویس ایرانی به شمار می‌رود و شیوه او تا به امروز در کشور اما رایج است. در مورد سابقه و پیدایش این نوع خوشنویسی نظریه های مختلفی وجود دارد. عده ای آن را یکی از شش نوع خطی می‌داند که ابن مقله در قرن سوم هجری ابداع کرد. نظر عده ای دیگر بر آن است که سالها قبل از ابن مقله ابتدا ثلث از کوفی استخراج شد و سپس با گذشت زمان و احساس نیاز به داشتن نوعی خوشنویسی ساده برای خواندن و نوشتن قرآن رفته رفتہ نسخ را از ثلث استخراج کردند. به هر حال این مقاله در تدوین و تکامل نسخ نقش اساسی داشته است به طوری که وی را ابداع کننده و مروج آن می‌دانند. خط نسخ خطی کامل معتدل منظم و فوق العاده روشن و واضح است. خط نسخ از لحاظ سهولت در خواندن، وضوح و رسائی در درجه اول خطوط قرار دارد. این خط که به آن خط قرآنی نیز می‌گویند در کتابت قرآن و ادعیه با اعراب و در کتب و نشریات و ... بدون اعراب بکار می‌رود. حروف و کلمات در نسخ هیچ گاه به صورت پس و پیش و سوار بر یکدیگر نوشته نمی‌شوند .همین مشخصه بارز نسخ یعنی خوانایی و بعضی مسائل فنی دیگر باعث شده است که تنها از این خط سنتی برای ماشین چاپ و ماشین تحریر استفاده نمایند. خطی که امروزه به روزنامه ای معروف است از خط نسخ گرفته شده است و خطی است خشک و نازیبا ولی فقط به علت بالا بودن درجه خوانایی ومنطبق شدن صنعت چاپ کشور با این رسم الخطر همواره از آن استفاده می‌شود. این شیوه مانند ثلث در دوره پس از انقلاب اسلامی بوفور در آثار گرافیکی استفاده می‌شود و برای نوشتن متون گوناگون عنوان ها، ايوه ها، نشانه ها و غیره مورد استفاده قرار می‌گیرد.
6_خط تعليق:
خط تعلیق اولین خط از خطوط خاص ایرانیا است که در اواسط قرن هفتم از ترکیب دو خط توقیع و رقاع بوجود آمد. تعليق اولین نوع خوشنویسی بود که برای خط پارسی ابداع شد و در آن علامتهای زیر و زبر و پیش بکار نمی‌رفت. عده ای وضع آن را به خواجه تاج سلمانی اصفهانی نسبت می‌دهند. خط تعلیق تا قرن دهم ه.ق در ایران متداول بود ولی با پیدایش خطوط نستعلیق و شکسته نستعلیق از رونق و رواج آن کاسته شد. خط تعلیق یکی از پایه های مهم خط نستعلیق و شکسته نستعلیق است. تعلیق خطی تو در تو و متصل بهم بوده کلمات و حروف آن یکنواخت نمی‌باشند. یعنی گاهی درشت و گاهی ریز و لاغر نوشته می‌شود.
7_خط دیوانی
خط دیوانی در حال حاضر صورتی از خط تعلیق است که تصرفاتی در آن شده و در ممالک عربی رواج کامل دارد. خط دیوانی اگر بدون حرکات و تزیینات باشد آن را خفى و اگر دارای تزیینات نقطه و حرکات باشد آن را جلی گویند. نوشتن این نوع خط مستلزم صرف وقت زیاد است

8_خط رقعه
خط رقعه از خطوط بسیار رایج در ممالک عربی است خطی است بین نسخ و دیوانی در ایران نیز پس از پیروزی انقلاب اسلامی این خط در آثار گرافیکی از جمله پوستر هایی که در رابطه با رویداد های جهان اسلام تهیه می‌شوند نظیر هفته ی وحدت بکار می‌رود.
۹ـ خط نستعلیق
در اواخر قرن هشتم و اوایل قرن نهم هجری یعنی در عهد تیموری از درآمیختن دو خط نسخ و تعليق خوشنویسی جدیدی برای خط فارسی در ایران بوجود آمد. که (نسخ تعليق) نامیده شد. و بعدها به نام « نستعلیق » شهرت یافت. این خط دومین خط خاص ایرانیان است. خط نستعلیق فاقد علایم زیر و زبر و پیش است و با توجه به ظرافت ها و گردش های لطیفی که در حرکت ها و شکل حروف دارد کم کم جایگاه خود را به عنوان زیباترین نوع خوشنویسی جهان باز کرد و در بین کشورهای اسلامی به « عروس خطوط اسلامی » معروف شد. عده ای ابداء خط نستعلیق را به هنرمندی به نام میر علی تبریزی نسبت داده اند. وی در اوایل قرن نهم هجری می‌زیسته است. نقش میر علی تبریزی در تدوین نستعليق آنچنان مهم و اساسی بود که استادان بعد از وی به عنوان ابداء کننده نام برده اند. از کسانی که در تکامل خط نستعلیق نقش داشته اند می‌توان از «سلطان علی مشهدی» و «میر علی هروی» نام برد. اما هنرمندی که نستعلیق را به اوج تکامل و زیبایی رساند « عماد الحسنی قزوینی « معروف به ( میر عماد ) بود که در قرن یازدهم و در دوره ی صفویه زندگی می‌کرد. میر عماد با ابتکار و خلاقیت خود و مهارت بالایی که در نستعلیق بدست آورد دارای سبک و مکتبی شد که هنر مندان خوشنویس سالیان بسیار پس از او از سبک وی پیروی کردند.
در قرن سیزدهم سبک و شیوه ی جدیدی در نستعلیق بوجود آمد. این کار بوسیله ی هنرمندی به نام ( محمدرضا کلهر ) صورت گرفت. در زمان کلهر صنعت چاپ به صورت اولیه ی خود به ایران آورده شد. و همین امر سبب گردید که کلهر بتواند با پشتوانه ی تحقیقی و مهارتی خود در نستعلیق با بوجود آوردن تغییراتی در سبک و روش میر عماد شیوه ی تازه ای را برای نستعلیق بوجود آورد که مناسب برای صنعت چاپ باشد. بارز ترین مشخصه ی نستعلیق زیبایی آن است و میتوان گفت که نستعلیق بهترین و زیبا ترین نوع خوشنویسی است که می‌توان برای نوشتن متن های فارسی به صورت های مختلف مورد استفاده قرار داد.
۱۰ ـ خط شکسته نستعلیق:
در اوایل قرن یازدهم سومین خط خاص ایرانیان بوجود آمد. و چون بیشتر شکل های آن از نستعلیق گرفته شده بود به نام شکسته ی نستعلیق شهرت یافت. عده ای مرتضی قلی خان شاملو و برخی دیگر ( محمد شفیع هروی ) معروف به شفیعا را ابداع کننده ی این خط دانسته اند. در نیمه ی دون قرن دوازدهم هنرمندی به نام (درویش عبد المجید طالقانی) شکسته ی نستعلیق را به اوج تکامل رسانید.

 

تحول و نوآوری در دنیای معاصر
چنانچه بررسی شد خط و خوش‌نویسی در ایام گذشته و دنیای سنتی، پیوسته با تحول و نوآوری همراه بوده‌است، اما در جهان سنتی، به دلیل عدم نیاز عامۀ مردم به‌طور مستمر و روزمره به خط و فقدان نیازهای تجاری و انتشاراتی و تبلیغاتی، اهداف خوش‌نویسی ترکیبی بوده‌است. از زیبایی بصری آسانی، سرعت و سهولتِ نگارش و خوانایی تا در نهایت بتواند روند مراسالات و مکاتبات و امور دیوانی و تا حدودی نیز انتقال دانش و اطلاعات را سرعت و سهولت بخشد. از طرف دیگر، هم در نظام سنتی و هم در دنیای معاصر و مدرن، انگیزه‌های کارکردی عاملی مهم و درجه اول، در تحولات خط محسوب می‌شود.
اگر چه زیبایی بصری نیز بدون شک مورد نظر خطاطان قرار گرفته اما امروز، صنعت چاپ و یک دستی و متحدالشکلی مکاتبات، این بعد عملکردی خطاطی را به حداقل رسانده و در کنار آن جنبه‌های دیگر خطاطی اهمیت یافته‌است. لهذا نوآوری مهم‌ترین خاستگاه تحولات خط در یکصد و پنجاه سال اخیر است.
تحولات فرهنگی - هنری و سیاسی - اجتماعی و فناوری که زمینه‌ساز نوآوری متفاوتی در خط شده اند در ایران، طی دو حرکت در دوره های قاجار و پهلوی خطاطی و خوشنویسی را تحت تاثیر قرار داده‌اند.

    (سید سیاوش مصطفوی، بررسی پیدایش و تکامل خط در ایران و جهان)


سنت شکنی در ارتباط شکل و محتوا


در روند خلاقیت‌های نوآورانه، هنرمندان به چنان ابداعاتی در خط دست یافتند که می‌توان آن را مجموعه‌ای از سنت‌شکنی‌ها نام نهادز شاید بتوان گفت مهم‌ترین سنت‌شکنی در فرم و محتوا صورت گرفت. در دنیای سنتی، خط وظیفه داشت که مفهوم را به آسان‌ترین، سهل‌ترین، سریع‌ترین وخواناترین وجهی بیان کند تا در نگاه اول فرم و محتوا و شکل و مفهوم یک‌جا به بیننده و خواننده القا شود، اما اینک وظیفۀ مهم خط زیبایی و تبلیغ است. لهذا هنرمندان در‌حالی‌که بدیع بودن و شگفتی را همراه زیبایی از اهداف مهم بصری تعیین کردند با سه اقدام مهم عرصۀ نوآوری، یعنی تغییر شکل (دفرماسیون) در حروف، اغراق در حروف (اگزجریشن) و ساده‌سازی (استیل زیشن) آن چنان تحولاتی در حروف ایجاد کردند تا بتوانند زیبایی و قدرت ارایه و روح تبلیغ‌گرای آن را بالا ببرند. از این روی، خطر در نگاه اول نه می‌توانست و نه می‌خواست که در روند این تغییرات مفاهیم را همراه با شکل، یک‌جا القا کند.
در نقاشی، از این هم پا فراتر نهاده شد و مفهوم و شکل از هم گسیخته شد و خط در کنار رنگ و سایر اشکال به جزیی از ترکیب‌بندی تبدیل شد و تغییر شکل و تکرار حروف فقط به قصد زیبایی از اهداف مهم هنر خط تلقی شد.

    (سید سیاوش مصطفوی، بررسی پیدایش و تکامل خط در ایران و جهان)

هنرمندانی چون زنده رودی خط را در مرز جنبشی پیش بردند و خط را در مجسمه های هیچ یا نقاشی هیچ بر روی کاسهبشقابها متحول کرد و به دنبال آنان تغییر شکل‌هایی در حروف به‌وجود آمد که به کلی رابطۀ فرم و محتوی را از هم گسست و خط در آثار او به مجموعه‌ای از حرکت حروف در بطن سطوح رنگی تبدیل شد. مافی نیاز با سیاه‌مشق‌های خود این سنت‌شکنی را ادامه داد تا نوبت به احصایی رسید که در آخرین تحولات هنری خود فقط به یک مجموعه‌ای از حرکت حروف دست یافت و نام آن را بسم ا... نهاد.
پس از آن افجه‌ای با خط، نقاشی کرد و بالأخره جلیل رسولی از خط و چسباندنی‌ها به یکدیگر سعی کرد ضمن احترام به ارتباطِ فرم و محتوا در خط، از طریق چسباندن ترمه‌ها و نمدها و نظایر آن به تابلوی خطی غنای ملی و زیبایی سنتی ببخشد... و این روند ادامه داشته‌است تا آخرین دستاورد خط به نام علی توسط عجمی پا به صحنه نهاد. این خط نیز تلاش می‌کند رابطۀ فرم و محتوا را حفظ کند. توسل به نام علی علیه السلام الهام‌بخش هنرمند، در تحول حروف و ترکیب‌بندی بوده‌است.
اینک که خطاطی در روند تحولات جدید وظیفۀ خود را خوانایی و سهولت نگارش و سرعت مراودات و مراسلات نمی‌داند، کم یا بیش به فرمی زیبا تبدیل شده‌است که در درجۀ اول معنای خود را نه فقط القا نمی‌کند، بلکه ادعایی نیز دارد. در دوره‌های معاصر، در نقاشی ارائۀ فرم محض، نه تنها جرم نیست، بلکه مطلوب نیز هست. زیرا مخاطب مختار است که هر چه می‌خواهد ببیند و هر طور دوست دارد، قرائت کند. اما در گرافیک، به‌ویژه در روند کاربردهای زندگی روزمره، هنرمند ناچار است زیبایی را با سودمندی و گویایی ترکیب کند تا انبوه مخاطبان خود را که اغلب عامۀ مردمند نه نخبگان، راضی کند. لهذا تمهیدات نوینی به یاری خطاطی جدید آمده‌است. این تمهیدات جدید عبارتند از: ترکیب‌بندی رنگ، عناصر خیال و رمزهای تصویری که به حوزه و قلمرو مربوطه نزدیکند ( مثلا سینما یا تبلیغ قالی). اما همۀ شگردهای بالا، هنگامی مفید می‌افتد که بینده و مخاطب با مشارکت فعال خود در فهم و خوانش تلاش کنند.... و این یکی از مهم‌ترین ویژگی‌های تحول خوش‌نویسی در خط معاصر است.

    (سید سیاوش مصطفوی، بررسی پیدایش و تکامل خط در ایران و جهان)

 

مدرنیست‌ها و اقلام قديم


از آنجایی که مدرنیست‌ها از دشواری خط و ناخوانایی آن واهمه نداشته‌اند جسورانه و بی‌دریغ در روند این نوآوری از اقلام قدیم استفاده کردند. ظرفیت بالای نوآوری خط کوفی که از ثلث قرن دوم و سوم تا ( معلی) در قرن پانزدهم هجری ادامه داشته و حتی گسترش یافته‌است به هنرمندان فرصت داد که به تمام اقلام خط توجه کنند و نه تنها تعليق و نستعلیق و شکسته، که خط‌های خوانایی هستند، بلکه شکل‌های قدیم‌تر و گمنام‌تر خط را نیز چون رقاع و محقق و ریحان و در شکل‌های هندسی، کوفی را چون خط بنایی (معقلی) و حتی کوفی گیاهی را نیز به‌عنوان مواد خام آثار خود تلقی کنند. نکتۀ مهم اینست که از تکنیک‌های ساده با قلم نی و مرکب، تا قلم و مو و رنگ روغن و حتی امروزه کامپیوتر دیجیتال آرت، هیچ‌یک از اقلام خط سنتی با خطوط مدرن در تضاد قرار نگرفته‌اند، زیرا ظرفیت بالای خط کوفی، با همۀ تحولاتش توانسته‌است فرصت هم‌زیستی خط و فناوری و هنر معاصر را به بهترین وجهی ایجاد کند.
    (سید سیاوش مصطفوی، بررسی پیدایش و تکامل خط در ایران و جهان)

کتابنامه:
علی اکبر دهخدا (1365 )، لغت نامه ،موسسه لغت نامه دهخدا
حبیب الله فضائلی (1350 ) ،اطلس خط
یوهانس فریدریش،تاریخ خط های جهان وسیر تحولات‌ آنها تا امروز،ترجمه فیروز رفاهی
سید سیاوش مصطفوی، بررسی پیدایش و تکامل خط در ایران و جهان

چند صفحه ي آغازين از کتاب زبان، فرهنگ و اسطوره خانم دکتر ژاله آموزگار و کتاب بررسي و پيدايش خط در ايران و جهان کليلک کنيد.

مقالۀ پيدايش نگارش در ايران و بين النهرين: کليک کنيد.

instagram
نظرات کاربران
*نام و نام خانوادگی
* پست الکترونیک
* متن پیام

بستن
*نام و نام خانوادگی
* پست الکترونیک
* متن پیام

0 نظر