سید علی موسوی گرمارودی
شاعر معاصر، در 31 فروردین ماه 1320 هـ.ش در قم متولد شد. پدرش، سید محمدعلی، از دانشـــمندان گرمارود الموت قزوین بود. سید علی از پنج سالگی تحصیلات مقدماتی را نزد پدر آغاز کرد، «قرآن»، «نصاب الصبیان» ابونصر فراهی، «گلستان» سعدی، «طاقدیس» شیخ نراقی و گزیدههایی از «خمسه» نظامی را فراگرفت. سپس به دبستان ملی «باقریه» رفت. تحصیلات متوسطه را در دبیرستان «دین و دانش» دنبال نمود و از محضر اساتید برجستهای چون علی اصغر فقیهی، دکتر حسین اشراقی، شهید دکتر مفتح، دکتر بزرگ نیا، دکتر مظاهر مصفا، دکتر شیمی، دکتر رضوانی و شهید دکتر بهشتی بهره برد. در 1338هـ.ش همراه پدر به مشهد رفت، مدت چهار سال در آنجا اقامت گزید.
او در حوزه علمیه مشهد نزد حاج شیخ مجتبی قزوینی و شیخ محمدتقی ادیب نیشابوری مشهور به ادیب ثانی تلمذ کرد و کتابهای «سیوطی»، «مغنی» و «مطول» را خواند. همچنین منطق و مقدمات اصول و فقه را نزد مدرسان دیگر حوزۀ مشهد ازجمله مرحوم «نهنگ» و واعظ طبسی آموخت. مدت یک سال نیز در حوزۀ «فردوس» به تدریس پرداخت.
با قیام 15 خرداد ماه 1342هـ.ش و دستگیری امام خمینی (ره)، همراه پدر به تهران آمد و در دبیرستان «علوی» به تدریس پرداخت. موسوی گرمارودی در 1345هـ.ش به دانشکدۀ حقوق دانشگاه تهران رفت و در رشتۀ علوم قضایی مشغول تحصیل شد. در این ایام با برخی از چهرههای فعال سیاسی چون شهید رجایی و شهید باهنر آشنا گردید.
در 1348هـ.ش در مسابقۀ شعری که در مجلۀ ادبی «یغما» به مناسبت آغاز پانزدهمین قرن بعثت برگزار شده بود، در زمینۀ «شعر نو» شرکت کرد و منظومه «خاستگاه نور» را ارائه داد و رتبۀ اول را کسب کرد.
از 1348هـ.ش به عنوان دبیر در ادارۀ آموزش و پرورش به کار پرداخت. همچنین در ادارۀ برنامهها در وزارت آموزش و پرورش «برنامه آئین نگارش کل کشور» را نوشت.
مدتی نزد استاد مرتضی مطهری «شرح منظومه» را آموخت. در 1352هـ.ش به خاطر فعالیتهای انقلابی علیه رژیم پهلوی توسط ساواک دستگیر شد و چهار سال به زندان افتاد. او پس از رهایی، شرح ماجرای دستگیری و زندانی شدن خود را طی مقالهای در روزنامل «کیهان» تحت عنوان «از دوزخ بگو» در 1357هـ.ش منتشر کرد. او پس از آزادی، چاپ دوم مجموعۀ شعر «عبور» و سپس «سایهسار نخل ولایت» و آنگاه «سرود رگبار» را منتشر کرد.
گرمارودی تحصیلات خود را در مقطع فوقلیسانس در رشتۀ ادبیات در دانشگاه تهران ادامه داد. پایان نامۀ او با عنوان «جوشش و کوشش در شعر» بود که با راهنمایی استاد سید ضیاءالدین سجادی به انجام رسید. بعد تحصیلات خود را در مقطع دکترا در همان دانشگاه پی گرفت و موفق به اخذ دانشنامۀ دکترای ادبیات شد. موضوع رساله دکترای وی «زندگی و شعر ادیبالممالک فراهانی» بود که با راهنمایی دکتر سید جعفر شهیدی به انجام رسید. این اثر بعدها به صورت کتاب منتشر شد و تاکنون نیز دو بار تجدید چاپ گردیده است.
موسوی گرمارودی با پیروزی انقلاب اسلامی، همراه طاهره صفارزاده، شاعر معاصر، «کانون فرهنگی نهضت اسلامی» را تأسیس کرد و به سمت دبیری کانون منصوب شد. مدتی نیز سرپرست انتشارات فرانکلین و مدیر عامل افست گردید. حدود هشت ماه نیز مشاور فرهنگی و سخنگوی وزارت پست و تلگراف و تلفن شد. از 15 فروردین ماه 1359هـ.ش با سمت مشاور مطبوعاتی و فرهنگی رئیس جمهور در دوران ریاست جمهوری بنی صدر مشغول به کار گردید، اما چند ماه بعد، از سمت مشاور مطبوعاتی استعفا داد. پس از فرار ابوالحسن بنی صدر، به وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی بازگشت، زیرا کارمند رسمی آنجا بود. مدت دو سال بر اثر همکاری که سابقاً با بنی صدر داشت، مورد آزار و اذیت قرار گرفت و خانهنشین شد. بعدها مجلۀ ادبی «گلچرخ» را بنیان نهاد که به طور ماهنامه انتشار مییافت. از 1378تا 1382هـ.ش با سمت رایزن فرهنگی به تاجیکستان رفت.(نقل با تلخیص، گرمارودی،1383: 23-14).
آثار موسوی گرمارودی
تاکنون آثار ارزندهای از این شاعر و مترجم توانای معاصر منتشر شده است که از آن جمله میتوان به مجموعه شعرهای «چمن لاله»، «خط خون»، «تا نا کجا» - این اثر به زبان ایتالیایی ترجمه شده است -، «دستچین»، «باران اخم»، «گزیده شعر نیستان»، «سرود رگبار»، «در فصل مردن سرخ»، «چمن لاله»، «خط خون«، «آغاز روشنایی آیینه»، «گوشواره عرش»، «تا محراب آن دو ابرو»، «برآشفتن گیسوی تاک»، «سفر به فطرت گلسنگ»، «پیوند زیتون بر شاخۀ ترنج»، «خواب ارغوانی» و «ما کجا، آن خوب، آن زیبا کجا»
و تألیف کتابهای «غوطه در مهتاب: بررسی و نقد شعر 32 شاعر معاصر»، «شعر و زندگی ادیب الممالک فراهانی»، «از ساقه تا صدر»، «دگرخند: بررسی طنز و هزل و هجو در ادب فارسی»، «زندگانی حاج شیخ محمدتقی بافقی» و داستانهای «پرتو انسان ها» (2 جلد)، «در مسلخ عشق»، «صلیب نخل»، «داستان پیامبران» (2جلد) و ترجمۀ کتابهای «در کرانه با دریا»، «منشور دادگری»، «قرآن مجید» و «صحیفه سجادیه» و دهها مقالۀ سودمند در نشریات مختلف اشاره کرد.
گرمارودی کتابهای «با دل شیر»، «بابا تاریخ»، «نواب صفوی»، «مرد خوش دل»، «هر که نان از عمل خویش خورد»، «آموزش دین»، «یونس (ع)، «زکریای رازی»و «داستان حضرت نوح (ع)» را برای نوجوانان تألیف کرده است. استاد بهاءالدین خرمشاهی نیز در 1375هـ .ش گزینۀ پنجاه شعر او را با مقدمهای مفصل به چاپ رساند.(همان: 25).
با ظهور شعر نیمایی و سپید در ادبیات فارسی و ساختارشکنی در قالب و محتوای اشعار، جریانی نو در بین شاعران به راه افتاد و بیشتر روشنفکران جامعه به این نوع شعر رو آوردند. با تمایل زیاد شاعران این دوره به هنجارشکنی و گریز از قید و بندهای رایج در ادبیات و همچنین اقبال گسترده به آثار ترجمه، مضامین بیگانه و غرب¬زده وارد حوزه شعر شد و نوعی نزاع فکری و رقابت بین شاعران تجددگرا و سنتگرا شکل گرفت. در این بین کم بودند شاعرانی که به دور از غرب زدگی بتوانند مضامین صحیح و سالم را در قالب جدید و مورد قبول نسل پیش رو ارائه نمیاند. از نخستین شاعرانی که تلاشهای گستردهای در این زمینه داشت و در آن دورهی گذار نمونه اشعار موفقی را پدید آورد سید علی موسوی گرمارودی بود. با مرور تاریخ سرایش برخی از اشعار وی به این واقعیت میرسیم که چقدر مضامین و کلام استاد گرمارودی در زمان خود بزرگ و البته به روز و همراه با نوآوری بوده و کارکرد اصلی آن در مقابله با اشعار سست و بیاساس بسیاری از شاعران آن دوران بوده است.
«اشعار موسوی گرمارودی از چند جهت قابل بررسی است. نخست آن که از مضامین سست و سبک در شعر گرمارودی خبری نیست و اغلب اشعار او مضامین مذهبی آیینی دارد. بی شک این نوع تفکر ریشه در تحصیلات کلاسیک او دارد -چه از لحاظ ادبی و چه تحصیلات حوزوی- و نکتهی بارز در اشعار آیینی او پرداختن به حماسه است. در واقع گرمارودی شاعر ماتمسرا و مرثیه گوی صرف نیست بلکه اشعار او لبریز است از حماسههایی که اهلبیت آفریدند.
تصویرسازی در اشعار گرمارودی نقشی کلیدی دارد و واژهها هر ذهنی را در آسمان خیال به پرواز در میآورند. همانگونه که در ابتدا گفته شد، گرمارودی از نخستین شاعرانی بود که به شیوهی جدید سخن گفت و در قالب شعر سپید آثار درخشانی را خلق کرد، اشعاری که در فضایی جدید و با نگاهی نو بیان شدهاند. این تلاش برای نوگرایی در شعر اعتقادی باعث شده است که برخی از اشعار او همچنان در ذهنها باقی بماند و گرد فراموشی به خود نگیرد.
هر چند نمونههای موفق و جاودانهای از اشعار استاد موسوی گرمارودی در قالب شعر نیمایی و یا سپید سراغ داریم اما ایشان تجربههای بسیار موفقی هم در قالبهای مختلف داشتهاند؛ قصیده، غزل، مثنوی، ترکیب بند و…درآثارایشان بسیار است.»(خرمشاهی، مقدمه¬ی گزینه¬ی اشعار گرمارودی، 20:1375).
نمونه ای از اشعار
در شعر موسوی گرمارودی کربلا جایگاه بسیار والا و ارزشمندی دارد و او در کنار افتخار به شیعه بودن و در کنار حقطلبی، به فرهنگ عاشورا و اسوۀ شهادت، امام حسین(ع) و اهل بیت آن حضرت(ع)، توجه ویژه دارد و امام حسین ع را الگوی ظلم ستیزی میخواند و آنچنان در سوگ آن حضرت شعر در تابوگدازست که حُکماً شاعر پاسداری از نهضت عاشورا را سرلوحۀ کار خود قرار داده است. موسوی گرمارودی در «خط خون» بهخوبی روحیۀ شیعی خود را به نشان میدهد:
«درختان را دوست میدارم
که به احترام تو قیام کرده اند
و آب را
که مهر مادر توست
خون تو شرف را سرخگون کرده است
شفق، آینه دار نجابتت
و فلق محرابی
که تو در آن
نماز صبح شهادت گزارده ای»
(همان،ص166).
جان بخشی و صاحب ایمان دانستن درخت و کوه و جویبار و بیشه نوعی استعارۀ تشخیص را فرا خاطر میآورد:
اینک هر چیز یا سرخ است یا حسینی نیست !
سرخی را نماد حق و امام دانسته است.
(گوشواره عرش ،خط خون، (م ،168)
رگ سرخت تنها نه نام یزید را شکست و کلمه ستم را بی سیرت کرد که موج کلام رانیز درهم میشکند.
(گوشواره عرش ،خط خون، م ،172)
*****
یاثارالله! آن باغ مینوی که تو در صحرای تفته کاشتی با میوه های سرخ با نهرهای جاری خوناب با بوتههای سرخ شهادت و آن سروهای سبز دلاور باغی ست که باید با چشم عشق دید اکبر را صنوبر را بوفضایل را
ثارالله:کنایه از موصوف ،امام حسین (ع)،
باغ مینوی:استعاره از خانواده و یاران حضرت
میوه های سرخ استعاره از شهدای کربلا
نهرهای جاری خوناب: خون را مضمراً به آبی تشبیه کرده است ضمن اینکه، شاعر کربلا باغی دانسته است که باغبانش امام حسین ست و گل هاو درختان این باغ اهل بیت و یاران آن حضرتند.
چشم عشق: اضافۀ استعاری (مکنیه)
خورشید درمیانه درخشان و گرد او هفتا دویک سپیده ی تابان وآشناست
خورشید استعاره از امام حسین(ع) است.
سپیده:استعاره از یاران حضرت است.
( گوشواره عرش ،نقش کبریا ،م ،193)
****
ن چهر برفروخته ماه تمام بود نورسته بود لیک چوگل سرخ فام بود
آن چهربرفروخته: استعاره مصرحه از علی اصغر
نورسته بودن استعاره تمثیلی از نوزاد بودن.
مشبه:علی اصغر
مشبه به:گل
وجه شبه:سرخ و ترو تازه بودن.
علی اصغر به ماه تمام (بدر) تشبیه شده است.
(گوشواره عرش ،حضرت قاسم بن حسن (ع)، م ،198)
****
آخورشید را سپید ودرخشان کشیده است انگار چهر قدسی سالار کربلاست
انگار:ادات در نتیجه تشبیه مرسل یا صریح است./ خورشید گویا چهرۀ قدسی امام است.
سالارکربلا کنایه صفت از امام حسین(ع).
( گوشواره عرش، نقش کبریا ،م،193)
آنچه توکردی به صف کربلا کرده مخلوقی به رنگ خدا
صف کربلا اضافۀ تشبیهی از نوع تلمیحی است؛زیرا شاعر گوشه چشمی به آیۀ :«ان الله یحبّ الذین یقاتلون فی سبیله صفاً کأنّهم بنیان مرصوص»(الصف61/4) دارد.
مخلوقی که رنگ خدا دارد:استعارۀ تمثیلی از خداگون بودن است.
( گوشواره عرش،دخت علی رانتوان دست بست ،م،226)
*******
گرمارودی با بهرهگرفتن از عنصر رنگ «سیاه» تشبیهی را خلق کرده است. شاعر انتقاد میکند از روشنفکرانی که چادر را چون کفن سیاه ترسیم نموده و موجب مرگ و زوال زن میدانند:
«سنجاق را زیر غبغب محکم تر کن، خواهرم!
آنچه چادرت را
کفن سیاه می¬نامید
شاید فقط در رنگ اشتباه میکرد
کفن سیاه تو امروز گلگون است
بر او ببخش خواهرم روشن فکر است»
*****
درون¬مایۀ شعرهای انقلابی استاد مبارزه طلبی و میهنخواهی است، زمانی که از درد شخصی خویش سخن میگوید، احساس¬هایی را بیان می¬کند که از درون دل مردم می¬جوشد و حرف دل مردم است. مخاطب شاعر، فقط مردم سرزمین خویش نیست، بلکه همۀ ستمدیدگان جهان است.
«های و ها مردم! تبه شد عمرهاتان ،های!
خود نمیدانید آیا هیچ؟
زین گران بیهوشی بسیار، برخیزید»
(گرمارودی،1356،ص280).
موسوی گرمارودی زمانی که میخواهد در اشعارش مردم را به پایداری دعوت کند از تشیع وام میگیرد. شعر با معارف اهلبیت جان گرفته است. گرمارودی حراست از مرزهای سرزمین را وظیفۀ خود میداند.
آن چه در بیان میهن خواهی به کمک شاعر می¬آید، لحن حماسی و انتخاب واژگانی است که بر اساس تغییر نوع نگاه به مسائل اجتماعی در شعر آنها نسبت به شاعران جریان¬های قبل وجود دارد. اینجاست که شاعر مصلحت گرایی را کنار می¬گذارد و با دید مسلحانه وارد صحنه میشود.
«اوج میگیرم،
موج میشوم،
سلام بر طوفان!
درود بر گردباد!
در جمله هماره:
هرچه باداباد:
خورشید در گریبانم رخنه میکند؛
و اشک نیلی می¬شود؛
که هزاران فرعون را به کام در میکشد؛»
(گرمارودی،1389،ص 200).
تازگی در ترکیب¬ها و تصاویر و نگاه شاعر به انسان و اجتماع، او را در یافتن واژگان با بسامد و بار معنایی چون خشم، خروش و خشونت یاری میکند.
«واژه مرسلی پیدا کن
صاحب عزم
در رسالت رزم
جنگ نازیباست
رزم اما زیباست
برخیز واژه ای پیدا کن»
(همان،ص 188).
گرمارودی هر چیزی را با نگاه ساختاری به دو قطب متقابل تقسیم میکند: حق / باطل، هابیل/ قابیل، حسینی/ یزیدی، و....
میان هابیل و برادر
الفتی ست فرا سوی برادری
که تنها خنجر،
حد آن را معین میکند»
(همان،216).
گرمارودی از داستان های تاریخی، مفاهیم دینی، قرآنی و معارف اهل بیت ع استفادۀ بسیار کرده است. او با نگاه ساختاری همه چیز را دوگانه مرزبندی میکند که از ابتدای تاریخ تا انتهای آن همۀ کائنات دو تکه میشوند: برخی در جبهۀ حق و برخی درجبهۀ باطل جای میگیرند. حدوسطی وجود ندارد: یا حسینی هستی یا یزیدی و سلسله وار و زنجیرگون تا آخر تاریخ اینگونه بوده و خواهد بود: ظالمان از قبیلۀ قابیل و فرزد ناخلف نوح ع هستند و راستان و درستکاران از قبیلۀ هابیل و نوح، موسی ع و عیسی و محمد ص و آل او (ع) هستند.
گرمارودی در شعر زیر با بهره گیری از داستان حضرت نوح ع، آن را دست مایه¬ای می¬سازد تا کینه و نفرت خود را از کشتار بی رحمانه انسان¬های بی¬گناه نشان دهد، شاعر با این ذهنیت که ظالمان از نسل فرزند نوح(ع) هستند و در نهایت هلاک می¬شوند، این گونه میسراید:
«کاش فرزند نوح
در کشتی جایی می¬داشت
تا من امروز
این قدر
با بدان نمینشستم»
(همان،ص217)
منابع
سنگری،محمدرضا(1381).«راز رشید»،ج2، تهران:سوره مهر.
موسوی گرمارودی،علی(1363).«چمن لاله»،تهران:گلشن
موسویگرمارودی، علی(1389).«صدای سبز»،چاپ اول،تهران:قدیانی.
---------------------- (1359ش).«در سایهسار نخل ولایت»، تهارن:نشرفرهنگ اسلامی،چاپ دوم، تهران.
------------------- - (1358ش).«در فصل مردن سرخ»، چاپ اول،تهران: انتشارات راه امام.
------------------ -(1368ش).«دستچین»،چاپ اول، تهران:نشرفرهنگ اسلامی.
------------------(1357ش).«سرودرگبار»، چاپ دوم، تهران انتشارات رواق.
---------------- -(1356ش).« عبور »،چاپ دوم، تهارن: انتشارات رز.
---------------- -(بیتا).«در سایهسار نخل ولایت»،تهران: دفتر نشر فرهنگ اسلامی.
با تشکر
فاطمه حکیما
بستن دیگر باز نشو! |